ارسال آثار
ارتباط با ما
شماره تماس
021-67641716
پیام رسان
@M_JDsharif
آدرس دبیرخانه
تهران، بلوار اکبری، کوچه احمد قاسمی، جهاددانشگاهی صنعتی شریف

سازمان جهاد دانشگاهی صنعتی شریف با همکاری واحدهای جهاددانشگاهی (استانهای آذربایجان شرقی، خراسان رضوی، خوزستان، زنجان، فارس، کرمانشاه، گلستان، لرستان، مازندران، همدان، یزد) سومین دوره پویش ملی سوغات اربعین را برگزار می کند.
021-67641716
@M_JDsharif
تهران، بلوار اکبری، کوچه احمد قاسمی، جهاددانشگاهی صنعتی شریف
رویداد فرهنگی و ملی سوغات اربعین، که با گستردگی ویژهای در فضای مجازی و پلتفرمهای داخلی و خارجی برگزار میشود، بستری را فراهم کرده است تا زائرین بتوانند با زبان و احساسات خود، گوشهای از این عظمت را به تصویر کشیده و روایت کنند. این پویش با معرفی دقیقتر ابعاد علمی، فرهنگی و اجتماعی این آیین مذهبی، تلاش میکند تا اربعین را نهفقط یک مناسبت عبادی بلکه بستری برای تحوّل و همگرایی اجتماعی در سطح ملّی و فراملّی بازتعریف نماید و از طریق ایده ها و نوآوریهای مدیریتی اجرایی و علمی فناورانه موجبات راستای تسهیل امور زوار، موکبداران و جامعه بزرگ طراحی فراهم نماید.
همزمان با ایام برگزاری رویداد بزرگ پیاده روی اربعین حسینی (ع)، پویش فرهنگی ـ هنری و علمی سوغات اربعین توسط سازمان جهاددانشگاهی صنعتی ...
آغاز به کار سومین پویش ملّی سوغات اربعین به میزبانی سازمان جهاددانشگاهی صنعتی شریف 💠خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران: https://irna.ir/xjV7Kx 💠خبرگزاری ایسنا: ...
آیین رونمایی از پوستر سومین پویش «سوغات اربعین» برگزار شد *آیین رونمایی از آثار فرهنگی، هنری و علمی اربعین از سوی حوزه نمایندگی ...
هم اندیشی و همکاریهای هنری در کربلا: سومین نشست اتحادیه عکاسان اربعین با هدف تقویت ظرفیتهای هنری و ارائه آثار تصویری به نمایش ...
به گزارش روابط عمومی سازمان جهاددانشگاهی صنعتی شریف، حجتالاسلام حمید احمدی، رئیس کمیته فرهنگی آموزشی ستاد مرکزی اربعین، در پیامی ضمن تسلیت ایام ...
پویش سراری سوغات اربعین، تا 15 شهریور ماه تمدید شد. شما می توانید آثار خود را با موضوع اربعین حسینی در سه محور ...
آثار ارسالی زائران گرامی به دبیرخانه پویش در تارنمای www.arbaeen.jdsharif.ac.ir منتشر شد. مهلت ارسال آثار تا ۱۵ شهریور ...
کنگره ملی شعر سوغات اربعین (پنج پارچه شعر در یک پوشه) «جامه ای از بهشت» تا سبکتر بکَشم بارِ غمی مبهم را با غزل گریه، فراهم کنم این مرهم را در عطشناکیِ آن روز، صلیبی گل کرد دل به جوش آمد از آن داغِ نهان، زمزم را جُلجَتا را به تماشای مسیح آوردند و نشاندند به خاکستر غم مریم را ...
دلنوشته: سوغاتِ بیوزنِ کربلا سوغاتِ من از کربلا، چیزِ کیسهها نیست. سوغاتم نوری است که در سینه جا گرفته؛ نوری که از آستانِ حسین(ع) تا اعماقِ جانم تابید. سوغاتم اشکهایی است که نه نشانِ غربت، که نقشِ دعوتنامهای برای بازگشت به خویشتن شد. اشکهایی که شست غبارِ غفلت را از آیینهٔ دل. در آن دریای انسانهای سفیدپوش، بزرگترین سوغات را ...
به هر گامی که میپیچد، نوای تار لرزانم دلی سر میزند از جان، به سوی یارِ عطشانم زمین تشنهلب و لَرزان، ز شوقِ دیدنِ باران به هر موکب، هوایی تازه، میگیرد تن وجانم کویر، آرام مینوشد ز چشمانِ پُر از باران گواه است این مسیرِ خاک، بر سیلاب چشمانم سکوتِ شب، پر از نجوا، ستاره، می کشدهی آه که میگوید ...
تا فتنه در خیال سقیفه مکان گرفت خون خدا تمامی هفت آسمان گرفت تاریخ شاهداست که آن روز درغدیر دستی شکست بیعت ودستی کمان گرفت ازترکش سقیفه رها شد هزار تیر تا آخرش به سینه ی صاحب زمان گرفت این نامه ها که با خطِ تزویر کوفه بود از جوهر دو رنگ خلیفه امان گرفت انداخت از کلاف شب کوچه ...
جغرافیای میان رودان در طول تاریخ آبستن حوادث عدیده بوده است. تمدنهایی چون بابل و آشور در این گستره بالیدهاند و شاهان آنان به افتخار پیروزی بر هماوردان خود نقش برجستههایی به یادگار گذاشتهاند. همیشه شوق دیدن آثار تمدنی عراق، این کشور کهنسال را داشتهام. کشوری که برای ایرانیان در عصر باستان یادآور شکوه تیسفون و هماوردی شاهان ایرانی با ...
بسمه تعالی آغوش نازنین روایتی از دیدار یار فاطمه زینلی ( دانشجوی کارشناسی دانشگاه فرهنگیان مرکز شهید باهنر) v زیر باران ، دوشنبه بعد از ظهر پیش چشمم ، کتیبه ای افتاد خم شدم تا که بردارم دفتر شعر من زمین افتاد دفتر شعر محتشم خوانی نسخه های شبیه گردانی یاد رَجْزِ پهلوان خوانی بی گمان لرزه بر جبین ...
بسم الله الرحمن الرحیم شعر قصه آب و ادب روایتی از حُرّ و پشیمانی سراینده اثر : فاطمه زینلی دانشجو کارشناسی آموزگاری از دانشگاه شهید باهنر فرهنگیان تهران 《قصه آب و ادب 》 ■ سر صف یا که به تفریح کلاسی ته آن راهروی دنج دبستان یا به خلوتگه مور ز میان° برگ عرق کرده افرا که به ترس است ...
شاهراه یکی آورده با خود گریه های گاه گاهش را یکی در کوله بار کهنه اش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را یکی در هر قدم هرم نفس ها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کرده ست چندین گوسفندش ...
حسرت و از کنار نخستین عمود راه افتاد دوباره قافله مانند رود راه افتاد قدم قدم، دمِ "لبیک یاحسین" به لب عدم به سمت تمام وجود راه افتاد دهان قافله یکباره پر شد از صلوات بساط آتش و اسفند و دود راه افتاد به لطف زمزمهی شعر دستهجمعی ما میان جاده گروه سرود راه افتاد نشست قافله قدری کنار ...
میدان نصرت گریزی نیست دل ها را از این شور و حرارت، نه جهان را چاره ای دیگر نمانده غیر حیرت، نه به دریا می روند این رودهای جاری از هر سو به وحدت می رسد این سیل جمعیت به کثرت نه قدم هامان تکان داده ست دنیای معاصر را که این رزمایش عشق است آری پول و قدرت ...
میدان نصرت گریزی نیست دل ها را از این شور و حرارت، نه جهان را چاره ای دیگر نمانده غیر حیرت، نه به دریا می روند این رودهای جاری از هر سو به وحدت می رسد این سیل جمعیت به کثرت نه قدم هامان تکان داده ست دنیای معاصر را که این رزمایش عشق است آری پول و قدرت ...
می ساخت شیرین تر از این ( سبک عراقی ) را می خورد اگر ( حافظ ) کمی چای عراقی هم... محسن کاویانی اما نمی دانم چه شد باران شدم نَم نَم دیدم میانِ یک مسیرم پُشتِ یک پرچم دلمُرده بودم گفت در گوشم بیا ، اِسمَع دلمُرده بودم گفت در گوشم بیا ، اِفهَم درراه مُهرِ تربَتَش اهلِ نمازَم ...
لیوان شربت آبلیمو که خالی شده بود را که در کیسه زبالهی مشکی کنار مشایه انداختم، نگاهم بهشان افتاد. مردی جوان روی ولیچر، با شالی به رنگ پرچم فلسطین بر گردن. حدودا سی ساله، با ریشی آنکادر شده، صورت سبزه، چشمان گود رفته و زخمی کنار لب. پشت سرش زنی جوان با عبای بلند و روسری مشکی که لبنانی ...
دل من هر سال در این روزها، با شوق زیارت امام حسین علیهالسلام و پیادهروی به سوی کربلا تپش میکرد. پیادهروی اربعین برایم نه فقط سفری جسمانی، بلکه تجربهای معنوی و عمیق بود؛ سفری که در هر گام آن، باری از درد و عشق به حسین را حمل میکردم. هر قدم که برمیداشتم، به یاد آن روز عاشورا، به یاد ...
*پیراهن عتیق و أربعین* بوی پیراهن یوسف از کربلا میآید! همان پیراهنی که از فرسنگها دورتر، با خیلِ فرشتگان، بشارتِ شفاء را برای چشمانِ یعقوب(ع) برد... این هدیهی آسمانی، ارث به ارث و نسل به نسل، از روضهی رضوان، به دامنِ پاک أنبیاء رسیده... پیراهن را از تار و پود یاقوت بهم بافتهاند و در قوارّه خورشید دوختهاند تا ...
بسم الله النّور کربلا طریق الأقصی میانِ حل معادلات مجهولِ عوام النّاس بودم که خوابم بُرد... دیدم کنارِ حوض نقّاشی پست مُدرن نشستم و در وضعیتِ قرمزِ تنفّر، دارم به مردابش طعنه میزنم! ناگهان خس خس و های و هوی عجیبی رشتهی فکرمو از جا کَند و دستمو گرفت و به بازار شلوغِ صنوفِ دُنیاسَواران بُرد! دیدم بساط غفلت و ...
یا علی(ع) گفتیم و عشق حسین(ع) آغاز شد آسمان زخمی و جراحت بر لب، سینه خیز خودش را به این جا رسانده، به آستانِ بیکران، به نجف؛ این جا مرکز بهشت است و قرار است تا مرکز دیگرش جاده ای از آدمیان و فرشتگان، صف بکشند و بشکنند بغضِ گلوی خفتگان؛ گروه گروه و یکان به یکان، از همه ...
نشد راهم به سوی کربلا / دلم غرق در دریای غم شد مرا حسرت به دل چنان زد / که سوزانید جانم را چنان بد هر آن گامی که در راهت نهادم / چو باران اشکها بر خاک دادم ولی امسال هم، دستم ماند خالی / زیارت شش گوشه ات شد خیالی ولی در این میان، دل را صفا شد ...
عروج وقتی دلم گرفته حال و هوا عجیب است بگذار پایِ باران، مُردن که عنقریب است بالا کشیدن از سرو، بی نردبان محال است افتاده در بیابان هرکس که فکرِ سیب است دلبر در آسمان است، کوته نظر زمین است فرقَ است بینِ عیسی(ع) با آنکه بر صلیب است بر نیزهها شقایق، در خون کشیده شیرین نقّاش تا خدا ...
صاحبِ مُلک قُدسیان پای پیاده در رهت، کودک و پیر و نوجوان تا به کجا کِشان کِشان، می بریم دَوان دَوان چشمِ تحیّرم مگر رو به تو آشنا شود وَر نه هوا پس است و من سوی کجا کنم نشان؟ هر گره از تبسّمی، نزد تو چون خبر کند با خبران زلف تو، جان بدهند و بی امان قلب کشیده ...
چه رستخیز عظیمی ست این مُحرّم تو چه محشری ست که این اربعین ماتم تو شدیم از سر لطفت دوباره یک ملّت نشسته ایم در این سایه سار پرچم تو به جاده آمده ایم عاشقانه تا برسیم به طوف کعبه شش گوشه و مُعظّم تو و در رکاب تو آماده ایم جان بدهیم پیاده ایم و همه لشکر مُصمّم تو ...
۱: وقتی که در دنیای ما پا می گذاری هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری لبخندهای مادرم را اول صبح با لقمه ای در جیب بابا می گذاری حتی همین نان حلال همسرم را هر شب خودت در سفره ما می گذاری پر می شود این خانه از بوی محبت وقتی در هر عطر را وا می گذاری ...
در پس معرکه خورشید از نردبان آسمان بالا می رود خون از حلق تاریخ فواره میزند و ترسِ زمین در چشمش خیمه ... و در سینه اش تاول جوانه خواهد شد ... به دست های پینه بسته اش می نگرم از خشم معرکه ترک ها زاییده می شوند ... در طواف خیمه ها انتظار از مژههایش می چکد ... فرشته ها شیون می کنند ...
سوغات اربعین کوله بارم را بسته ام .دوباره پای دلم عازم سفر است. صدایی از عرش مرا میخواند.« هل من ناصر ینصرنی» صدایی که دیوارهای صوتی تاریخ را میلرزاند و گرد و غبار فراموشی را از روی پلکهای آشفته زمان میتکاند. این بار این منم که کمک میخواهم؛ یاری دهندهای که مرا یاری رساند. این فریاد بی صدای صدها ...
روح الله راوی عمود اول داخل کوله پشتی اش مقداری توکل گذاشت و تعدادی التماس دعا که دوستاش گفته بودند قرار داد ،مفاتیح شیخ عباس رو هم برداشت ، بقیه کوله پشتیش رو با ارادت به ابی عبدالله پر کرد، پرچم یا اباالفضل (ع ) رو هم بست به کوله پشتی ، بندهای کفش اراده خودش رو محکم بست، لبیک ...
چشمهایت را ببند و عشق را آغاز کن، با دلت پرواز کن کوله را بردار آهنگ نجف را ساز کن، با دلت پرواز کن اربعین دارد می آید، مرز، ویزا، شور و شین، با نوای یا حسین با دلت مرغ خیالت را دمی دمساز کن، با دلت پرواز کن فکر کن صبحی سلامی رو به ایوان طلا، بعد رو به ...
در سایههای کربلا، صدایی طنینانداز است زینب، دلسوخته و استوار، با چشمان تَر، شاهد فاجعه و ظلم، اما با ارادهای آهنین. دلم گرفته است از درد جدایی از برادری که در میدان ایستاد، از وجدانمان که تاریک شده، در غم مظلومیت عاشورا. پرچم خونین عشق را بلند نگهداشت، زینب، زینت صبر و فداکاری، دست در دست حقیقت، روزی بخواند از ...
عنوان: دلی که هوایی شده بود! گویی دلم هوایی شده بود دلم خادمی می خواست اما نه برای خدمت دلم خادمی میخواست فقط برای غلامی کردنش دلم هوایی شده بود ،لک زده بود برای گرمای حرمش برای نورِ سرخِ ضریحش دلم لک زده بود برای شلوغی صحنِ زیبایش دلم گرفته بود ،اصلا به خاطر همین هوایی شده بود، بی ...
غبار راه اربعین دلم ندید، هوایت کرده، دلم ندید، دلتنگت شده است! این روزها تمام دروازه های مرزی تبرک شده اند با زائر! من نیستم من نیستم اربعین، که از شکوهش بگویم، یا از شکوفه هایی از مرز تمام جهان. به زودی، در اربعین حسینی از مرزها گل می روید و دروازه های دل انگیز جهان، زیبایی خیره کننده ی ...
السلام علیک یا اباعبدالله ألسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى میقات در آسمان و میعاد، زمین هیهات از آسمان و فریاد، زمین یک سوره فرستاد به میدان اما صد آیه بهروی خاک افتاد زمین کماکان نیک میبینم کمانی پشت کین ماندهست چنانکه حرمله با تیرهایش در کمین ماندهست کماکان نیک میبینم که رویاروی هر حقی تعصبهای کورِ عدهای کوتاهبین ماندهست ...
دلنوشته مرضیه شریفی هرسال در آستانه اربعین، دلهای عاشقمان را رهسپار سفری سرشار از شور وعشق ومعرفت می کنیم و همسفر جاده ای می شویم که جمع عاشقان دلباخته را به هم پیوند میزند. سفری به سوی حقیقت و روشنایی، گردهمایی عاشقانی که با هر قدم، نغمههای حسین (ع) را در دلهایشان زنده میکنند، گویی که هم اینک صدای ...
عنوان: دلی که هوایی شده بود! گویی دلم هوایی شده بود دلم خادمی می خواست اما نه برای خدمت دلم خادمی میخواست فقط برای غلامی کردنش دلم هوایی شده بود ،لک زده بود برای گرمای حرمش برای نورِ سرخِ ضریحش دلم لک زده بود برای شلوغی صحنِ زیبایش دلم گرفته بود ،اصلا به خاطر همین هوایی شده بود، بی ...
رقص نعمت در باد همه گفتند نروید، خیلیها تلفنی گفتند، هوا گرم است، نروید، نوه دختر عموی پدرم هم که با هم خیلی نداریم گفت، بیماریهای مسری بیداد میکند، نروید، مگر مادرتان سال قبل در بیمارستان جلوی چشمتان با کرونا نمرد، نروید، اما نعمت گفت، اگر شما نیایید خودم تنهایی میروم، قرار بود با مادر برویم که نشد، میخواهم به ...
رشته :دلنوشته موضوع : از غرق شدن تا حل شدن (این داستان سرگذشت نویسنده میباشد و کاملا واقعی) نویسنده: نسترن میان دشتی استان: تهران یک ماه مانده بود به تحویل ۱۴۰۱ و من کل آن سال را تبدیل به خلوتگاهی کرده بودم ،در مناجات با خدا و تمام سال های گذشته ...
به نام خدای حسین سلام جامانده از سفر! اگر بگویم خوش به حالت، شاید گمان کنی اینجور می نویسم تا دلت نسوزد. ولی واقعا خوش به حالت! تو جاماندی و هیچ وقت ندانستی چقدر سخت است و چقدر می سوزاند این فکر تورا... که چقدر لایق تر از من در شهر مانده اند و من بی سر و پا امده ...
[audio mp3="https://arbaeen.jdsharif.ac.ir/wp-content/uploads/2024/09/پادکست-ـ-مسير-عشق....
پویش ملی سوغات اربعین فائزه علی بابائی امسال میان نفس های بریده شهر کدامین غم را فریاد بزنم... خانه دلم خرابه شده با آجرهای شکسته دلتنگی... فراق و دوری آوار شده... خرج می کنم دلتنگیهایم را، به امید دیدار کربلای تو... دل عجیب هوای دیدارت دارد... عجیب جاذبه قلبم به سوی توست... و دلتنگم... دلتنگم برای راهی که خستگی ...
بسم الله الرحمن الرحیم شوق اگر سوار و اگر که پیاده میآییم بهشوق توست که جادهبهجاده میآییم هزارشکر که در اوج این همه سختی به دیدن حرم تو چه ساده میآییم بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند بدیهی است که با خانواده میآییم اگرچه سختی و دشواری است، اما ما به خُلق باز و به روی گشاده میآییم «بهرغم ...
بسم الله الرحمن الرحیم زیادتر هروقت بوده است غم ما زیادتر دست کرامتت شده پیدا زیادتر چشم امید ما به عطا و محبتت قبلا زیاد بوده و حالا زیادتر ای خوشبهحال و روز گدایی که در طلب دستش به سمتت آمده بالا زیادتر وقت اجابت است دل شب، به این دلیل دارد اثر دعای سحر ها زیادتر عاشق حسین بود ...
بسم الله الرحمن الرحیم رهایی هوای شهر پر از نفخهی رهاییهاست پر از نسیم دل انگیز کربلاییهاست خدا کند که به قصد زیارتت باشد که این جداشدن از بهترین جداییهاست برای خرج زیارت گدا شدن خوب است که پادشاهی ما در همین گداییهاست چه خوب وبد، چه سیاه وسفید؛ یکرنگیم همین بهانهی آغاز آشناییهاست چه شور و شوق عجیبی به ...
ما قدرت پرواز هم داریم هرچند درگیر زمین هستیم پای پیاده عشق می چسبد چشم انتظار اربعین هستیم مارا نمک گیر خودش کرده ست این راه که هرسال گلچین است با چایی شیرینِ شورانگیز با قهوه ی تلخی که شیرین است اینجا برای من پر از شعر است شعری که در انواعِ قالب هاست عاقل ترین شاعر در این وادی ...
زیر لوای حسین(ع) اربعین پارسال بود. همه به بهانۀ مرگ مهسا امینی به خیابانها ریخته بودند و حجاب از سر برداشته بودند. من هم همراه آنها در تجمع شرکت کرده بودم. پری لیدر ما بود و اصرار داشت روسری ام را بردارم. وقتی مخالفت مرا دید، گفت: ـ تو که جرأت یه روسری برداشتن نداری، برای چی دنبال ما ...
خاطره « جادۀ آب و عطش » دکترها آقا بزرگ را جواب کرده بودند. ما حرفی به او نزده بودم تا روحیه اش را از دست ندهد اما آقا بزرگ خودش فهمید پیمانۀ عمرش لبریز شده و بعد از اینکه تکلیف مال و اموالش را مشخص کرد، به عنوان آخرین خواسته از ما درخواست کرد او را به زیارت اربعین ...
دیوانگی اربعین پارسال، با اینکه اصلاً قصدش نبود اما آقا مرا برای اربعین طلبید. با بچه های دانشکده همراه شدم و پای در رکاب مولا،عازم کربلا شدیم. اوایل خوب بود و کم و بیش با خستگی مدارا می کردم اما از روز سوم و چهارم، پیاده رفتن در آن مسیر بی انتها و زیر آفتاب سخت شده بود. روز ...
بسمه تعالی اربعین من آمدم ازشام ویران، ای برادر من آمدم با چشم گریان، ای برادر یک اربعین دور از مزارت بوده ام من من آمدم افتان و خیزان،ای برادر برخیز که برگشته ام من از اسارت از شام غم بر گشته ام بهر زیارت رنج فراوانی کشیدم ای برادر من مجلس اغیار دیدم ای برادر زخم زبان ...
به نام خدا مسیرعشق آجرهای نیلی خیالم را روی هم می چینم و مسیر عشق به اربعین حسینی را بنا می سازم، زیر درخت بلوط پیر در دامنه ی دنا دست ها را خیز بر می دارم و می گویم : ای سَفینةُ النَجاة عالم، مدتی است از تاریکی شب رها جسته ایم و هر سپیده ی صبح رشادتت را ...
بسمه تعالی فصل ناب بی قراری تا قرار بی قراری تا رسیدن کوی یار اربعین یعنی قرار عاشقی تا رسیدن ندبه ها وانتظار. اولین زائر برای کوی دوست. هست جابر رهبرو بنیان گذار. کاروان زینبی از سوی شام. میرسد تاکربلا با اضطرار. همقدم با زینب کبری روان. شیعیان مرتضی با اقتدار. از نجف تا کربلا غرش کنان. لشکر مهدی قوی ...
اربعین مرا بخوان که به سوی تو در سفر باشم بخوان به راه تو من نیز رهگذر باشم مرا بخوان سوی دریای بی کران خودت به پیشگاه تو من قطره ای اگر باشم! به دور از همه حتی خودم، شبیه نسینم خوشا که در سر کوی تو دربه در باشم پیاده راهی این جاده می شوم شاید که از حقیقت ...
وسط این موکبهای جذاب با خوراکیهای رنگارنگ کسی چندان استقبالی از نوشیدنی داغ نمیکند مگر ساعت اول صبح و شب؛ یک جورهایی چای آخر جدول خوراکیهاست . اصلا گرما اجازه نمیدهد یک لحظه کنار آتش و اجاق بایستی برای چای. چشم ها می دود دنبال شرب و آب میوه و آب خنک! با این حال موکبهای چای و قهوه در هر ...
به نام خدای ارباب کربلا یاد آن روزها بخیر... روزهایی که آرام آرام قدم برمیداشتم به سوی سرزمین عشق... در جادهای که رنگ و نژاد معنی نداشت، همه جا پر از مردان و زنان عاشقی بود که دل به دریای عشق حسین زده بودند. عراقی ها و ایرانی ها در کنار هم خادم الحسین بودند. صدای استکانها و فنجانها، طمع ...
به نام خدا.. گفتند: سخت است. میگفتم: باید رفت. گفتند: پشیمان نشوی، کم نیاوری؟ میگفتم: باید رفت؛ کار دل است. میکشد و جایی که فکرش را نمیکنی میبرد. چشمم را بستم؛ وقتی باز کردم نگاهم را دوخته بودم به مهری که داشت جا خوش میکرد روی تکه کاغذی، و صدایی که توی گوشم مکرر میخواند: هلابیکم یا ...
این (مای بارِد) نیست، این آرام جان است! جان تمام شهر اینجا در امان است... با شیوهی چشمان ساقی مستمان کرد، این می که در آغوش صدها استکان است بیش از شراب کهنه، گیرا بود این می، این شربت سرخی که طعم زعفران است صد آیه در مشایه نازل میکند نور، شأن نزولش، اشکهای جاودان است عشق تو را پیر ...
دلنوشتهای از اولین تجربه حضور در مسیر دلدادگی سیدحسین اکبری / ایلام در عمق تاریکی مسیری میبینم، جریانی از نور؛ اینها مرکبهای زوار سیدالشهدا(ع) است که با جذبه عشق حرکت میکنند. این شبها جادههای کوهستانی ایلام، روشن است و زوار حسینی با شور و هیجان وصفناپذیری شتابان به سوی مهران، دروازه عتبات عالیات میروند؛ نمیدانم ابتدای مسیرشان از کدام ...
تقدیم به شهدای اربعین در حله... خط ر !... خط خطی زیباترین نقاشی دنیاست وقتی روی بوم آسفالتی با رنگی قرمزکشیده می شود در جاده ای که خط ممتدش به حرف دوم واژه ای می رسد که کر است! و هیچ آژیر خطری را نمی شنود شرطه هاشرط بسته اند کدام زودتر مرگ را از لای کمر ...
((مستعلیق)) معاد جسمانیست این میلیون اربن اربای واقعه ایست که هزاران پیش پاشیده شد به جهان دیگر هیچ پیامبری مشکوک به تو نیست وقتی صدا می زنی از چهار سو به سویت موکب به موکب مرکب می شویم تا با دو قلم خطاطی کنیم مستعلیق را مست های معلقی که بین دو قطب پیاده تلو ...
۱: وقتی که در دنیای ما پا می گذاری هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری لبخندهای مادرم را اول صبح با لقمه ای در جیب بابا می گذاری حتی همین نان حلال همسرم را هر شب خودت در سفره ما می گذاری پر می شود این خانه از بوی محبت وقتی در هر عطر را ...
جامانده دارم به دل درد دوری مثل اسیری به غربت جا ماندم از کاروان و دارم به لب آه حسرت ای وای بر آن غریبی که از یادها رفته باشد در شهر خود باشد امّا مثل کسی در اسارت محتاج لطف حسینم مانند آن سائلی که دور حرم می نشیند بر آستان سخاوت حبّ الحسین است تنها راه نجات ...
وادی معشوق مدهوش خواهد گشت منزل پس از منزل هرکس در این بزم است ،دیوانه یا عاقل مستان همه جمعند پا پس مکش از جمع در راه عشق افتاد گاهی اگر مشکل اعجاز ها دارد این وادی معشوق ای دل از این دریا هرگز مشو غافل با پا نباید رفت با سر قدم بردار شاید که کام دل شد عاقبت ...
مشّایه به پای دل برسان خویش را به مشّایه بنوش و مست شو از این شراب مشّایه از آسمان پر از ابر چشم زائرها چکید اشک و سپس شد گلاب مشّایه خوشا دمی که شود باز دم قدم به قدم در این هوای بهشتی ناب مشّایه نفس کشیدن در راه عشق ذکر خداست ببر ثواب نوافل ز خواب مشّایه برو ...
جاماندگان اربعین من این روزها غرق در اشک و آهم که در کاروانی ندادند راهم کدامین خطا سر زد از من خدایا؟! گرفت از من او را کدامین گناهم ؟! ندانستم انگار رسم گدایی! که اینگونه افتادم از چشم شاهم پناهم بده گوشه ای از حریمت حسین من! آخر ببین بی پناهم منِ رفته از خاطر روزگاران به غیر ...
عاشقانه عاشورایی #اربعین میروی دریا دل من! دست خالی برنگردی از میان دردها با بیخیالی برنگردی خاطر آشفته ی من میروی یادت بماند... تا سر و سامان نیابی این حوالی برنگردی با تو نامی و نشانی از اسیران بلا نیست از بیابان ها اگر با خسته حالی برنگردی با نسیم اشک و آهت پر بزن تا آستانش تا نسوزد آتش ...
#ره_آورد_اربعین ببین در این سیل بی قراران، امیدها را اراده ها را که موج در موج عشقبازان، احاطه کرده ست جاده ها را ببین به کوه و به دشت و صحرا، فراتر از مرزهای دنیا در این مسیر به سمت دریا، سواره ها را پیاده ها را سفید را با سیاه دیدم گدا به همراه شاه دیدم همه در این ...
می ساخت شیرین تر از این ( سبک عراقی ) را می خورد اگر ( حافظ ) کمی چای عراقی هم... محسن کاویانی اما نمی دانم چه شد باران شدم نَم نَم دیدم میانِ یک مسیرم پُشتِ یک پرچم دلمُرده بودم گفت در گوشم بیا ، اِسمَع دلمُرده بودم گفت در گوشم بیا ، اِفهَم درراه ، مُهرِ تربَتَش اهلِ ...
دائماً شورِ عشق در سرِ ماست ترش روییِ دشمن از این است این که در ازدحامِ تلخی ها زندگی با حسین شیرین است کوله ی من کجاست؟ کفشم کو؟ اربعین ها همیشه بی تابم بعد از آن اولین سفر دلِ من موکِبی شد برای اربابم بغضِ بی تابِ عاشقان ، سفری روی ابرِ خیال می خواهد از نجف سمتِ کربلا ...
به یاد پیاده روی ناب اربعین... اهلِ ادَب می سازَد عشقَش بی ادَب هارا اینجا تَماشا کُن شُکوهِ تاب و تَب ها را شورِ حُسینی ها چه شیرین است باوَرکُن با اشک ها پَروَرده اند اینجا رُطَب ها را روزیِ هَرروزِ مَرا داده ست دَر هیئت با روضه اش سَر کَرده ام یک عُمْر شَب ها را باشَد حَرامَم زندگی ...
به نام خدا (1) سرودم با زبانِ آب ها، غوغایِ توفان را میانِ دشتِ خون، افتادنِ خورشیدِ عریان را... چنان ماهی که دور افتاده از دریا، کنارِ رود_ به هم می زد کسی از تشنگی لب هایِ لرزان را تمامِ نیزه ها آن روز، سر بر آسمان بودند سری بر نیزه با آوایِ خوش می خواند قرآن را اگر چه ...
جامانده بنا نبود که تنها به کربلا بروی مرا زمین بگذاری و بیهوا بروی اگرچه باید در راه عشق با سر رفت بنا نبود ولی بی سر و صدا بروی کنار هم بودیم و گمان نمیکردم شبیه تیر شوی از کمان رها بروی بگیر درس وفا را ز حضرت عباس نبود رسم رفاقت که خود جدا بروی مرا اگر چه ...
بر زمین افتاد تا برپای دارد راه را تا به راه آرد دوباره مردم گمراه را تیرباران بود اما او نماز عشق خواند تا نماید قبله و قبله نما و راه را شب که شد خاموش کرد او روشنای خیمه را تا بفهماند عیار بی ره و همراه را استواری بین و زیبایی که بر نی می رود آفتابی نور ...
ای نفسهای تو رستنگاه عطر یاسها، خم شده از غیرتت پشت تمام داسها با تب پای پیاده از مسیر اربعین جابجا گردیده کل مرزها، مقیاسها. موج در موج شکوهت درنمی گنجد دریغ در بیان شعر و در چشم تر عکاسها خون تو تا در زمان جاریست از گرمای عشق از زمین خونرنگ می روید گل ریواسها با دل و جان ...
لیوان شربت آبلیمو که خالی شده بود را که در کیسه زبالهی مشکی کنار مشایه انداختم، نگاهم بهشان افتاد. مردی جوان روی ولیچر، با شالی به رنگ پرچم فلسطین بر گردن. حدودا سی ساله، با ریشی آنکادر شده، صورت سبزه، چشمان گود رفته و زخمی کنار لب. پشت سرش زنی جوان با عبای بلند و روسری مشکی که لبنانی ...
چشمهایت را ببند و عشق را آغاز کن، با دلت پرواز کن کوله را بردار آهنگ نجف را ساز کن، با دلت پرواز کن اربعین دارد می آید، مرز، ویزا، شور و شین، با نوای یا حسین با دلت مرغ خیالت را دمی دمساز کن، با دلت پرواز کن فکر کن صبحی سلامی رو به ایوان طلا، بعد رو به ...
به نام خدا کربلا تا کربلا تا هست هستی خون پاک تو به جوش است دریایِ خیلِ عاشقانت در خروش است لب تشنه جان دادی ولی از خُمِّ یادت جان تمام عشقبازان باده نوش است شد کربلایی دیگر اکنون خاکِ غزه یک سرزمین از خون گلها لاله پوش است شمرِ زمان امروز صهیون پلید است در خاکِ غزه نعره ی ...
به نام خدا جامانده بادست افسوسی که دارم برجبینم یک گوشه برخاک غریبی می نشینم خشکیده حتی چشمه ی اشک روانم درگیر ودار بغضهای آتشینم درآسمان بودم کبوتر وار، حالا پربسته در خاک نفس گیر زمینم با حسرتی جانکاه با آهی نفسگیر با کوهی از غمهای بی پایان عجینم وقتی مُیسّر نیست آنجا باشم انگار سرگشته ام بی خانه ام ...
هیئت کوچک ما همیشه ماه محرم که می رسه،دلم من پر از غصه میشه.اولش به خاطر اینکه امام حسین و یارانش مظلومانه به شهادت میرسن بعدش هم به خاطر اینکه نزدیکی خونۀ ما مسجد یا هیئتی نیست که ما بریم اونجا و برای شهدای کربلا و امام حسین عزاداری کنیم.اما امسال من و دوستام به جای غصه ...
به نام خدا کربلایت... آه ای همه عالم اسیرِ کربلایت مستِ شکوهِ چشمگیرِ کربلایت باهر نسیم تازه می پیچد به عالم هر صبحدم عطر عبیر کربلایت دل کنده از هر چیز، یاران تو هستند مشتاقِ شورِ بی نظیر کربلایت بیگانه از گرما و سرما عاشقانت شاد از هوایِ دلپذیر کربلایت با جان جوانان هستی خود را نمودند نذر جوانان دلیر ...
به نام خدا چایِ عراقی دیگر نمی گویم:عجب دردِ فراقی نزدیکِ من هستی اگر چه در عراقی نزدیک تر از من به من هستی،حبیبم می گیری از حال دلم هردم سراغی در قلبِ این لبیک های یا حسینی همراهِ این اشکِ روانِ اشتیاقی قلبم برای عشق شیرینت حرم شد هر بطن و دهلیزش شده،صحن و رواقی عشق تو بوده از ...
به نام خدا :جا ماندیم...😭😭😭 آه دلبسته و دلداده ی دنیا ماندیم باز در حسرتِ جانسوز سفر ما ماندیم باز در حسرت سرزنده شدن ،تازه شدن در هوایِ حرمِ حضرت مولا ماندیم دوستانی همه با شوق ،خدایا رفتند دوستانی همه با آه ،خدایا ماندیم باز بر صفحه ی جادویی تصویر ،فقط گرم در حسرت و افسوس و تماشا ماندیم ...
به نام عباس، شیر دلیر کرببلا که با هر قدم، طوفان آورد به صحرا شجاعت تو در عالم، همچون کوه استوار نماد همت و غیرت، در میدان نبرد بزرگ علمدار حسین، عشقت به برادر نمایان در دستان بریده، هنوز عشق تو پنهان تو رفتی به نهر، آب نیاوردی به لب ولی بر لب دشت، رساندی نور امان تنها نه برای ...
ای ماه بلند آسمان، عباس ای عشق حسین و جانان، عباس دریای وفا و معرفت در تو ای قهرمان دشت عطشان، عباس آب از لب تو محروم ماند اما ماند در دل ما تا به جهان، عباس چون شیر دلاور ایستادی در جنگ از بهر حسین، همچون شیران، عباس ای ساقی عطش، بر خاک افتادی در راه حسین و دین، ...
((به نام خون پاک و مقدس شهدا)) او،کبوتری عاشق بود و عشق....آه!!! این واژه خون آلود تمام هستی اش بود در دشت آلاله ها چه آزادانه،رها،آرام پر کشید و دو بال خونینش ارمغان سالهای دلداگی اش بود تو ای شیفته بی پروا،فرهاد دلباخته،سرو بی مثال چه زیبا در آسمان حق به پرواز در آمدی،با خورشید دیدار ...
بسمه تعالی اربعین یعنی گذشت چهل روز آن گذشت چهل روز با آه و سوز اربعین یعنی سفر سوی حسین با شعار یا لثارات الحسین اربعین یعنی قدم برداشتن گام در راه حسین برداشتن اربعین یعنی رهایی از خودت یعنی اول دیگران بعدا خودت اربعین یعنی طنین یا حسین یعنی ما پروانه و شمع هست حسین همچو شمع روشنی در ...
وصل تو با آه چهل روزه که باران جاریست مهتاب هم از داغ غمت سخت گریست در سینه نشست بغض جانسوز فراق درمان دلِ تنگ، بهجز وصل تو نیست فاطمه یوسفی دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ زبان و ادبیات فارسی (گرایش ادبیات محض) دانشگاه ...
((به نام خون پاک و مقدس شهدا)) او،کبوتری عاشق بود و عشق...آه!!! این واژه خون آلود تمام هستی اش بود در دشت آلاله ها چه آزادانه،رها،آرام پر کشید و دو بال خونینش ارمغان سالهای دلداگی اش بود تو ای شیفته بی پروا،فرهاد دلباخته،سرو بی مثال چه زیبا در آسمان حق به پرواز در آمدی،با خورشید دیدار ...
سفری به دیار بهشت سفر اربعین ، توفیقی است که عنایت و لطف ارباب را همراه خود دارد. در بیست و هفتمین روز از مرداد ماه ۱۴۰۳ ، توفیق سفر نصیب من و تعدادی از دوستان شد. نیت سفر را در سر داشتم اما توفیق حاصل نمی شد ، روز قبل از سفر ، حمید ( دوست ...
«در نظربازی ما بیخبران حیرانند» تقدیم به روان پاک علیرضا فلاحی «ناجی مالکی» از دوستان خونگرم و مهربان نواز اهوازی، شده بود واسطه آشنایی ما با خانواده «ابو علی» ، «ابوجابر» و برادرانش که در شهر نجف زندگی میکردند. درست بعد از فوت نابهنگام علیرضا ،برای اینکه من و همسرم حال و هوایی عوض کنیم و از بار سنگین ...
پا در رکاب شانس آورده ام که نیروی تحت امرش نیستم وگرنه معلوم نبود چه از من می ماند.این مرد خستگی نمی شناسد؛ یکریز راه می رود؛ انگار از قافله عقب مانده باشد، تا الفِ استراحت از دهان وامانده بیرون می آید، زبان در دهان می گرداند و سینه صاف می کند و زل می زند به چشمان من ...
بسم الله الرحمن الرحیم موضوع:اولین چای روضه Topic: The first tea of Ramadan نویسنده مهردادبرون نویسنده42ساله دارای لیسانس فناوری اطلاعات ازدانشگاه جامع لوله سازی اهواز بانام ویادخدا یادش بخیر اولین روضه ای که ما درآن که آغاز شروع دوره شرکت مادرروضه شد یادمه درمحله قدیمیان چندتابچه که هیچ سرازروضه وتکیه نداشتیم باهمکاری هم ومشورت بابزرگان همسایه اولین بساط تکیه ...
بسم الله الرحمن الرحیم این حسین (ع) کیست؟! دانشجو معلم پردیس شهید باهنر اراک اربعین ، در معنای ظاهری و زبان فارسی به معنای چهل / چهلمین است. اما در بطن آن ، گویای کسب معرفتی عمیق در مسیر است. در دنیا و تاریخ آن، رویداد ها ، اتفاقات و حوادث بسیاری رخ داده و در هریک قهرمانان ...
«اربعین » آخرش دل را به دریا میزنم با جادهها میشوم با عشق تو همسایهی آمادهها جز تو را «آقا» نخواندیم از همان آغاز راه عاشقیم از کودکی ما بچه هیئت زادهها مادرم دست مرا با طبل و سنجت یار کرد بازیام بودهست در صفها و با سجادهها زخم و تاول هم حریف شوق و شور ما که نیست خستگی ...
تجدید پیمان امام حسین (ع) ای دوای درد مندان،با گام هایی خسته از پیمودن های بی سرانجام، با چشمانی بیزار از مشاهده ی جور و ستم و با دستانی محتاج یاری، مشتاقانه به سویت روانه ایم.در مسیر پیاده روی اربعین آن چنان دل های ما در طلبت بی تابی می کند که از هر دل بستگی دیگر جز ...
بین الحرمین آدینه به آدینه شدم چشم به راهت تا نور بگیرم دمی از طلعت ماهت من چون پر کاه و تو چو خورشید حجازی می ترسم از آن آتش چشمان سیاهت ای یوسف کنعانی من قافله ای نیست؟ تا باز برآرند تو را از بُنِ چاهت؟ موری به تمنّای تماشای سلیمان جانی که شده تشنه ی یک جرعه نگاهت ...
خوش به حال زائر خوش به حالَت که زائر حرمی پیش ارباب عشق محترمی آن چنان شور کربلا داری چه غمی داری و چه بار غمی زائر از کوفه و نجف چه خبر؟ از تماشاچیان بی طرف چه خبر؟ با اسیران چگونه تا کردند؟ از نوازندگان ساز و دف چه خبر؟ زائر اوَّل برو به سوی علی بوسه بنشان به ...
شعر جاماندگان زمینگیر بگو چرا نشد امسال زائرت باشم قدم به جاده گذارم، مسافرت باشم مگر اجازه ندادی که اربعین هرسال بیایم و دو سهروزی مجاورت باشم، نجف به کربوبلا را پیاده گریه کنم و پا به پای قدمهای جابرت باشم کدام سیّئه کرد اینچنین زمینگیرم امان نداد که مرغ مهاجرت باشم قرار بود فدایت شوم، قرار نبود فقط به ...
بسم الله الرحمن الرحیم موضوع:اشعارعاشورا Subject: Poems of Ashura شاعر:مهردادبرون شاعر41ساله دارای لیسانس فناوری اطلاعات ازدانشگاه جامع لوله سازی اهواز اشعارعاشورای حسینی مداحی عاشورا, اشعار روز عاشورا زمین و آسمان کربلا شد وصل با آتش میان خیمه ها پیچید بی شرمانه تا آتش به همراه عطش راه تو را از چار سو بستند تمام سنگها سر نیزه ها و زخم ...
بسم الله الرحمن الرحیم موضوع:عموی آب ها Subject: Uncle of the waters نویسنده مهردادبرون عموی آب ها دستت را بردار و پشتوانه دریاها کن تا بر موجها بیاشوبند و شجاعتت را به پیشانی صخرهها بکوبند. دستت را بردار و پشتوانه مردانی کن که شجاعت را از ظهر دستان تو به ارث بردهاند. آه، عموی آبهای دنیا! دهان ...
ترانه وصال به نام خدای حسین (ع) آقای من سلام! با خود عهد بسته بودم که چون آمدم غم دل با تو بگویم، اما وصال تو چنان غم از جان و دلم ربود که گویی اندوه من همه از فراق تو بود و من این را نمیدانستم. ایکاش از پروانه و چشمانم رسم محبّت را یکبار دیگر زمزمه میکردم که ...
(بسم رب الحسین) میگویند کربلا نرفتن سخت است، اما کربلا رفتن سخت تراست ،راست گفتند.چندین سال بود در آرزوی کربلایی شدن میسوختم که بالاخره آقا در این اربعین به این دوری پایان داد و طلبید . تا کارها انجام شود و مسیر طی شود و بروم و روبروی ضریح آقا در وسط بین الحرمین قرار بگیرم کلی سختی کشیدم. ...
بسم الله الرحمن الرحیم این حسین (ع) کیست؟! علی تابع دانشجو معلم پردیس شهید باهنر اراک اربعین ، در معنای ظاهری و زبان فارسی به معنای چهل / چهلمین است. اما در بطن آن ، گویای کسب معرفتی عمیق در مسیر است. در دنیا و تاریخ آن، رویداد ها ، اتفاقات و حوادث بسیاری رخ داده و در ...
بسم الله الرحمن الرحیم سفر اربعین ، متفاوت با هر سفر دیگر ، چه زیارتی چه سیاحتی. اما این تفاوت در چیست؟ آیا در لوازم مورد نیاز است یا محدودیت و سختی راه ؟ این سفر همچون سایر سفرهای زیارتی دیگر دارای تقدس است اما تقدس آن بسیار عظیم است و درجه تقدس و ثواب آن بالاتر از ...
بسمه تعالی دلنوشته اربعین آمنه سادات حسینی «بی دلیل برای من دلیلی» •° دوست نداشتن تو کار من یکی نیست دوستت دارم و این دست من نیست دست من نیست که قسم راستم بعد از خدا تو هستی دست من نیست که یادت در روح و تنم ریشه ندواند دست من نیست که از تو هیچ نگویم دست من نیست ...
شادم از اینکه دلم غمگین است کوله بارِ غمِ تو سنگین است نسخه ی دردِ مرا می دانی دردِ من با تو فقط تسکین است رنگِ چشمانِ ترم از غُصّه مثلِ رنگِ جگرم خونین است چاییِ روضه ی تو ثابت کرد نمکِ سفره ی تو شیرین است خوش به حالِ دلِ سوزانِ کسی باز جا ماند ولی خوش بین است ...
بسم اهللِ مَجراها و مُرساها طوفانی در راه است، سهمگین تر از همه ی بادخیزهای پ یشین! فراتراز طوفان نوح، بادخیزی که کوه ها را می بلعد، درختان را رنده می کند، خاک آدمیان را به توبره م ی کشد! طوفانی فانی گر آنی، ناگهانی، باور نمی کنید! می دانم باور نم ی کنید، اما من به وضوح کوله باری ...
یا حسین اگرچه گفته اند که در تلفظ نامت لبخند ضرورتی است اما نمیدانم چرا در من چشمه اشک را می شوراند و بغضم را سرشار می کنند سد پلک ها یم را در هم میشکند گونه هایم را شیار میاندازند اال ای ذبیح ظهر و مسیح عصر تو که مفهوم تشنگی را خوب می دانی منتشنه ز یارت توام ...
غبار راه اربعین دلم ندید، هوایت کرده، دلم ندید، دلتنگت شده است! این روزها تمام دروازه های مرزی تبرک شده اند با زائر! من نیستم من نیستم اربعین، که از شکوهش بگویم، یا از شکوفه هایی از مرز تمام جهان. به زودی، در اربعین حسینی از مرزها گل می روید و دروازه های دل انگیز جهان، زیبایی خیره کننده ی ...
لحظه دیدار! بگو حضرت جانان خاطرات مشابه راچگونه ازکوله پشتی ام دربیاورم وبا غم فراق دوباره تان کناربیایم؟ حضرت عشق! من بازگشتم اما خودم را عمود ۱۴۵۲جا گذاشتم ومنتظر میمانم تا دوباره مرا به خود باز ...
آ ب میرفت آبروی آب اگر عباس آبآور نبود. آ ب مهریه عزیزترین عزیز عالم. آ ب مایع حیاطی که دستان علمدار را با خود برد....
بسم الله الرحمن الرحیم سفر اربعین ، مثل تمامی سفر ها نیاز به مقدمات و لوازم سفر دارد اما یک تفاوت اساسی با تمامی سفر ها دارد و آن این است که: نیاز به مجوز و کسب اجازه دارد. اجازه و مجوز خروج از کشور؟ نه این ها معمول یک سفر خارجی است ، اجازه سفر و توفیق آنرا باید ...
بوی نو اربعین امسال رنگ و بوی دیگری دارد. بوی فلسطین میدهد. اکثر مردها و زنها چفیه و پرچم فلسطین روی سر و دورگردن دارند. پشت گوشیها برچسبهای مقاومت است. خیلی از موکبها غذای نمادین مقبوله یا همان قابلمه وارونه را تبلیغ میکنند. روحانیون سنی فلسطینی در مسیر پیاده رویه اربعین با مردم در ارتباطند. پردهخوانها روایت کربلا و عاشورا ...
حُبُّ الحُسَینِ یَجمَعُنا آقا جان سلام؛مولای من سلام؛ در تمنای وصالت پای سر در گِل و از دیدن حَرَمَت غافِل؛ با پای دل منزل به منزل به سمت خانه ی آمال شدم مایل .پای در جاده عاشقی میگذارم و با پای دل، پیش میروم منزل به منزل. آه چقدر آسمان دلم بیتاب است برای دیدن مرقدت یا حسین(ع) دستهایم ...
همه عمر برندارم سر خود از آستانش که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش حالا درست پس از دوسال و نیم انتظار بعد از اولین زیارت، دگر بار دعوتنامه ای امضاء شد... آری حدسم درست بود، وقتی از چندماه قبل رویای در آغوش گرفتن ضریح سیدالشهدا را دیدم، در دلم آشوبی بس زیبا بود، میدانستم قرار است اتفاقات ...
به نام حق و حقیقت «من جا مانده ام » واژه واژه، حسرتی شگفت در چشمانم موج می زند. من جا مانده ام، از خیل رودهای روانی که قطره قطره راهِ اقیانوس در پیش گرفتهاند. اقیانوسی که زیباترین تجلّی وحدت را در دفتر تاریخ به تصویر کشیده است. در ماه طولانی صفر، فصل زیبای اربعین. آری. من جا مانده ام، ...
آه پیدا شد، خدا آتشفشان را آفرید کوزه ای افتاد، بحر ِ بی کران را آفرید آمد و پرواز بر فیروزه ی جامش کشید گوشه اش انگشت زد رنگین کمان را آفرید آذرخشی را میان ابرها آزرده دید بغض کرد و چشمه های بی امان را آفرید قامتی خم شد، گلی پژمُرد، کوهی خُرد شد آبشارش را کشاند و اشک ...
بسْمِ رَبِّ الْحُسَیْنِ عَلَیْه اَلسَّلامُ دلنوشته در وصف امام حسین (ع) به قلم : پگاه حسینی استان فارس دانشگاه فرهنگیان مرکز زینب کبری (س)کازرون «آقای خوبی هایم حسینم» بی قرار است دلم مدام بهانه می آورد. چشم هایم لبریز شده از اشک برای دیدنت حسینم ! وقت دیدار نرسیده است،دلم بی تاب دیدارت است آقای خوبی هایم! آقای مهربانی ! مگر مهربانتر ...
غزل پیراهن نوای ِ نی نایی ندارم نی! به جایم پایداری کن بوی کسی می آید اینجا، بی قراری کن پیراهنی دادند دستم، عطر پوشیده شعری بیفشان با نوایت، غمگساری کن تو می نوایی تا که بنویسم هوایم را نی! خوب تر از آنچه دارم پاسداری کن موسایی ام، از شوق دستم نور می تابد بشکاف قلب خسته ام را ...
غزل آه آه پیدا شد، خدا آتشفشان را آفرید کوزه ای افتاد، بحر ِ بی کران را آفرید آمد و پرواز بر فیروزه ی جامش کشید گوشه اش انگشت زد رنگین کمان را آفرید آذرخشی را میان ابرها آزرده دید بغض کرد و چشمه های بی امان را آفرید قامتی خم شد، گلی پژ ُمرد، کوهی ُخرد شد آبشارش را ...
راه عشق مدهوش خواهد شد منزل پس از منزل هرکس در این بزم است دیوانه یا عاقل مستان همه جمعند پا پس مکش ساقی در راه عشق افتاد آخر اگر مشکل اعجاز ها دارد این وادی معشوق ای دل از این دریا هرگز مشو غافل با پا نباید رفت با سر قدم بردار شاید که کام دل شد عاقبت حاصل ...
دومّین دوره پویش ملّی سوغات اربعین مُحــمّد حسیـن فروتنی دانشجوی کارشناسی رشته مدیریت حرفه ای امور فرهنگی دانشگاه جامع علمی کاربردی جهاددانشگاهی خراسان جنوبی کعبه عاشقان جاودان نقش از حسین آذین نموده روزگار چون شکاف کعبه دارد رازهای بی شمار می رساند کشتی جان را امان تا ساحلش ناخدایی که حسین او را بود آموزگار هر فلق دارد تلالو، نور ...
پابرهنه گام هایم در مسیر جاده است زخمهای راه خیلی پیش پا افتاده است زائرش در اربعین همگام جابر می شود بنده اش هر کس شود مانند حر آزاده است آمده تا در مسیر عشق پابوسی کند سایه ای که زیر پای عابران افتاده است کوله بار خستگی ها را به دوش خود بگیر موکب دلدادگی در اربعین آماده است ...
بسم الله الرحمن الرحیم موضوع:اولین چای روضه Topic: The first tea of Ramadan نویسنده مهردادبرون بانام ویادخدا یادش بخیر اولین روضه ای که ما درآن که آغاز شروع دوره شرکت مادرروضه شد یادمه درمحله قدیمیان چندتابچه که هیچ سرازروضه وتکیه نداشتیم باهمکاری هم ومشورت بابزرگان همسایه اولین بساط تکیه راعلم کردیم وزنان همسایه برای کمک به این تکیه یکی قند ...
متن ادبی اربعین نامه گذرنامه را که مثل مادری دلتنگ و پدری چشم انتظار، در سینه ام فشردم، اشک های بی اختیار، بساط گرم مهمانی شان را در گونه هایم راه انداختند. شاید سفر اول باید چنین شادانه ی اشکی داشته باشد. کوله باری سبک از روزمرگی ها و سنگین از بغض ها و حسرت ها را به ...
برای زائران دلتنگ اربعین ****** خوشبخت؛ یعنی اربعین را کربلا باشی چون قطره ای در سیلِ جمعیت، رها باشی اِذن حضور از قبر شش گوشه بگیری و ... همچون پرستوی رها در جاده ها باشی با چای تلخ موکبی، شیرین کنی کامی یعنی نمک پرورده ی صاحب عزا باشی معیارِ این دلدادگی عشق است و دلتنگیست فرقی ...
شعر اربعین با پای سر به سیر سماوات می رویم احرام بسته ایم و ز میقات می رویم تا بارگاه قبله ی حاجات می رویم قسمت اگر شود به ملاقات می رویم میقات ما حسین، ملاقات ما حسین * زانو زدیم پیر و جوان بر زمین تو ما حلقه بسته ایم به دور نگین تو ما را کشانده است کجاها ...
جغرافیای میان رودان در طول تاریخ آبستن حوادث عدیده بوده است. تمدنهایی چون بابل و آشور در این گستره بالیدهاند و شاهان آنان به افتخار پیروزی بر هماوردان خود نقش برجستههایی به یادگار گذاشتهاند. همیشه شوق دیدن آثار تمدنی عراق، این کشور کهنسال را داشتهام. کشوری که برای ایرانیان در عصر باستان یادآور شکوه تیسفون و هماوردی شاهان ایرانی با ...
بسم هللا الرحمن الرحیم داستان کوتاه بقلم محمدعلی زارع پیراهن پدرم حسین(ع) بعد از خطبه درخشان حضرت زینب)س( و امام سجاد)ع( لرزه عجیبی بر اندام یزید نشست گویا از آن خطابه ها نزدیک بود که کاخ یزید به یک ویرانه مبدل شود.کاخ شام کاخی که معاویه برای پسر ناخلف تر از خود یعنی یزید به ارث گذاشته بود کاخی ...
چه شبهایی که در تاب و تبِ رویا سحر میشد چه اشکی صبحها در چشمهایش شعلهور میشد گمانم آسمانی را درون کوله جا میداد دعای نور و قرآن، توشهی راه پدر میشد چگونه هر قدم از زادگاهش دور میافتاد ولی هر لحظه آغوش وطن نزدیکتر میشد؟ به یاد قلب پر درد سکینه روضهای میخواند مُسَکّنهای قلبش گاه ...
روایت چه زیباست گویی زیباتر از این امکان پذیر نیست اربعین همانند عاشورا زیباست بقدری که زینب سالم هللا علیها جز زیبایی از آن ندیده است عاشورا درس عاشقی است و اربعین درس عاشق ماندن اربعین راهی است که فرجامش منتهی به ظهور و زیارت آن از نشانه های فرد مومن تلقی میشود اربعین عطر قشنگی است که بر مشامم ...
دلنوشته( از زبان رقیه سلام الله علیها ) ستاره ها نگاه می کنم به شب شبی که بی ستاره است انگار ستاره هایش را در گودی قتلگاه جا گذاشته است اما نه! ستاره ها جا نمانده اند سوار بر دوش نیزه ها، محمل به محمل با کاروان ما، به شام آمده اند ترس روی دوش من سوار شده، غم هم ...
سلام بر رقیه(س) بابا... بابا کجایی کربلا دریای خون شد از چشم سقا دور، زینب بی حرم شد بابا بیا از تشنگی دیگر ننالم من از عموجان هم دگر آبی نخواهم ای کاش من را هم چو اصغر کشته بودند ای کاش تیری بر گلویم می نشاندند بابا چرا سر ها به سر نیزه نشسته ؟ بابا چرا پیراهنت صد ...
به نام خدا کولهبار دلتنگی بر دوش جاماندگان اربعین حسینی نامش را «پیادهروی جاماندگان» گذاشتهاند؛ نامی که وقتی بر زبان جاری میشود، بغضی در گلوی عشاقالحسین میکارد. جاماندگانی که دلهایشان 40 روز در تب و تاب حسین(ع) سوخته؛ اما زمانه آنها را از دیدار معشوق بازداشته است. کاروان جاماندگان همچون سالهای گذشته از ساعات آغازین صبح اربعین، در ...
جامانده خیلی سال است که شرکت در پیاده روی جاماندگان اربعین را نوبتی کرده ایم. آخر باید همیشه یک نفر پیش پدر بماند. امسال قرعۀ رفتن به نام مادر افتاده و ماندن به نام من. مادر به پیاده روی جاماندگان اربعین رفته و من کنار پدر مانده ام. صدای طبل و سنچ و روضه خوانی از دور می آید و ...
نامیرا آقای من! اسم تو که می آید، دل هم شاعر می شود. تو را با ردیف و قافیه ها نمی سرایم که تو خود دیوانی از شعری. ای غزل غزل عشق، ای مثنوی خورشید، ای رباعی باران! عاشورایت را با شعر سرودم اما با خود قرار گذاشته بودم قصۀ اربعینت را بی آرایه بنویسم که اربعین خود صاحب زیباترین ...
موکب شیرخوارگان حسینی اولین تشرف من به کربلا،اربعین امسال بود.با اینکه با وجود دختر شیرخواره ام پیاده روی سخت بود اما توکل بر خدا کردیم و به عشق آقا،قدم در جادۀ خورشید گذاشتیم.در مسیر نجف به کربلا موکب های زیادی دایر بودند.همه چیز هم به وفور در موکب ها فراهم بود.از شیر مرغ بگیر تا جان ...
داستانک اشکِ فرات از دیدن قد بلند و رعنایش حض می برم.امروز از همیشه دیرتر آمده اما مهم نیست.همینکه آمده، غنیمت است.بی قرار دیدنش،با رقص و آواز به استقبالش می روم و پاهای خسته اش را عاشقانه در آغوش می گیرم اما گره از هلال ابروانش باز نمی شود.دریا دریا ناز و غمزه به پایش می ...
خاطره دیوانگی اربعین پارسال، با اینکه اصلاً قصدش نبود اما آقا مرا برای اربعین طلبید. با بچه های دانشکده همراه شدم و پای در رکاب مولا،عازم کربلا شدیم. اوایل خوب بود و کم و بیش با خستگی مدارا می کردم اما از روز سوم و چهارم، پیاده رفتن در آن مسیر بی انتها و زیر آفتاب سخت شده بود. روز ...
اربعین اربعین جا ماندم از کرببلایت یا حسین جان بقربان توولطف وصفایت یاحسین زائرانی راکه تو دعوت نمودی رفته اند میزنم با حسرت وباغم صدایت یاحسین ازخداحاجت طلب کردم که تایوم الوارود من بمانم باتو وباشم گدایت یاحسین دامن آلوده ام نگذاشت من زائرشوم کی شودروزی من لطف وعطایت یاحسین هرچه هستم خانه کرده عشق تودرسینه ام عشق من اینست ...
خاطره زیر لوای حسین(ع) اربعین پارسال بود. همه به بهانۀ مرگ مهسا امینی به خیابانها ریخته بودند و حجاب از سر برداشته بودند. من هم همراه آنها در تجمع شرکت کرده بودم. پری لیدر ما بود و اصرار داشت روسری ام را بردارم. وقتی مخالفت مرا دید، گفت: ـ تو که جرأت یه روسری برداشتن نداری، برای چی دنبال ما ...
به عشق حسین(علیه السلام) اربعین بود و همه جا پر از دسته های عزاداری و ایستگاه های صلواتی و موکب های پذیرایی. هر کس مشغول به کاری بود و سعی می کرد برای بهتر برگزار شدن مراسم اربعین سرور و سالار شهیدان کمکی بکنه. من هم دلم می خواست یه کاری به عشق امام حسین بکنم. یه کاری که وقتی ...
هیئت کوچک ما همیشه ماه محرم که می رسه،دلم من پر از غصه میشه.اولش به خاطر اینکه امام حسین و یارانش مظلومانه به شهادت میرسن بعدش هم به خاطر اینکه نزدیکی خونۀ ما مسجد یا هیئتی نیست که ما بریم اونجا و برای شهدای کربلا و امام حسین عزاداری کنیم.اما امسال من و دوستام به جای غصه خوردن ...
021-67641717
سفر اربعین سفری مهم و معنوی است که به صورت جمعی صورت می گیرد و زائر خواه ناخواه با دیگران در ارتباط است. ...
در طول عمر انسان برخی فرصتها فراهم می شود و نفحاتی می وزد که همیشگی نیست و باید انسان حداکثر بهره را از ...
۱- بعضی از مسائل ما تحت تأثیرفرهنگ غرب برای ما مسئله شده است، اگر ماوراء زندگی غربی به آن مسائل بنگریم بسیاری از ...
پیادهروی اربعین یکی از بزرگترین تجمعات مذهبی جهان است که هر ساله میلیونها نفر از مسلمانان و حتی غیرمسلمانان را از سراسر دنیا ...
مشخصات عمومی و اختصاصی برای همه بخشهای مسابقه ـ اربعین 1404 مشخصات عمومی محوریت آثار اربعین حسینی (ع) است. شرکت برای عموم افراد ...
در میان بیابانی تفتیده، صدای شیون کودکان همه جا را پرکرده است. جا میخورم برمیخیزم به سراغ صدا! پر از دلهره میدوم، کودکان ...
پویش سوغات اربعین با هدف به تصویر کشیدن راهپیمایی اربعین و نمایش اجتماع عظیم مسلمانان و خلق این رویداد جهانی در قالب های فیلم، عکاسی، کلیپ. شعر، دلنوشته و خاطره، خوشنویسی و نقاشی برگزار میگردد.
021-67641716
Culture@jdsharif.ac.ir
تهران، بلوار اکبری، کوچه شهید قاسمی، سازمان جهاددانشگاهی صنعتی شریف