می ساخت شیرین تر از این ( سبک عراقی ) را
می خورد اگر ( حافظ ) کمی چای عراقی هم…
محسن کاویانی
اما نمی دانم چه شد باران شدم نَم نَم
دیدم میانِ یک مسیرم پُشتِ یک پرچم
دلمُرده بودم گفت در گوشم بیا ، اِسمَع
دلمُرده بودم گفت در گوشم بیا ، اِفهَم
درراه ، مُهرِ تربَتَش اهلِ نمازَم کرد
با هرستون می شد ستونِ دینِ من مُحکم
مردی عرب میوه به دستِ زائران می داد
می گفت: آقا می خَرَد این جعبه را دَرهَم
مِی می دهد ، مِی می دهد ، مِی می دهد خُم خُم
دل می بَرد ، دل می بَرد ، دل می بَرد کَمکَم
میساخت شیرین تر از این ( سبک عراقی ) را
میخورد اگر ( حافظ ) کمی چای عراقی هم
جاماند کفشم دَر نجف اما یقین دارم
او پهن کرده پیشِ پامان فرشِ ابریشم
پایِ برهنه ، ریگِ طعنه ، تاوَلِ تهمت
مارا چه غم از هرچه پاپوش است در عالم
تاول به تاول حالمان از پیش بهتر شد
آیا کجا دیدی که دردی خود شَود مَرهم
آری دوایی دائمی بخشیدتم این درد
آری نشاطی جاودان بخشیدتم این غم
از دَم همه دلمُردگان سَرزنده گَردیدند
دمنوش نوشیدم چه دمنوشی مسیحادم
سعیِ صفا و مَروه یعنی از نجف تا او
ازبس که شُد از داغِ طفلَش چشم ها زَمزَم
وقتی رسیدم کربلا ، تعظیم کردم ، شُکر
شُکرِ خدا کردیم تنها پیشِ او سَر خَم
گویا ملائک بارِ دیگر سجده می کردند
هی در شلوغی هایِ باب القبله بر آدم
حس می کنم آن دم که گفتم ((یاعلی اکبر))
داده جوابم را خودِ پیغمبرِ اکرم
مشایه یعنی از مدائن حسرتِ سلمان
از نخل ها خُرما تعارف کردنِ میثم
مشایه یعنی پرچمِ او تا ابد بالاست
هستیم ما تا روز محشر زیرِ یک پرچم
بادا مسیرِ اربعین ها ساری و جاری
بادا دلِ زوار اربابم خوش و خرم…
محسن کاویانی
نام پدر : نصرت اله