به نام خدا
چایِ عراقی
دیگر نمی گویم:عجب دردِ فراقی
نزدیکِ من هستی اگر چه در عراقی
نزدیک تر از من به من هستی،حبیبم
می گیری از حال دلم هردم سراغی
در قلبِ این لبیک های یا حسینی
همراهِ این اشکِ روانِ اشتیاقی
قلبم برای عشق شیرینت حرم شد
هر بطن و دهلیزش شده،صحن و رواقی
عشق تو بوده از ازل در سینه ی ما
این شورِ بی پایان نبوده اتفاقی
باهرچه می کوشند تا یادت نباشد
اما همیشه یادِ تو باقی ست ،باقی
با ذکرِ نامت باز در مشایه ام من
سیرابِ “مایِ بارد”م کرده ست ساقی
با لطفِ موکب دار پیری باز، کامم
شیرین شده از تلخیِ چایِ عراقی