خوش به حال زائر
خوش به حالَت که زائر حرمی
پیش ارباب عشق محترمی
آن چنان شور کربلا داری
چه غمی داری و چه بار غمی
زائر از کوفه و نجف چه خبر؟
از تماشاچیان بی طرف چه خبر؟
با اسیران چگونه تا کردند؟
از نوازندگان ساز و دف چه خبر؟
زائر اوَّل برو به سوی علی
بوسه بنشان به خاک کوی علی
دست بر سینه پیش شاه نجف
تا بنازی به آبروی علی
پای خسته، دلِ شکسته بِبَر
جان شیرین، ولی خجسته بِبَر
نَفْس را یک نَفَس به روضه بیار
سَر بِتابَد، دو دست بسته بِبَر
خوش به حال دلِ شکسته تو
چشمهای به خون نشسته ی تو
آسمان را به سخره میگیرد
مرغ عشق ز بند رسته ی تو
پَر بکِش، آشیانه را وِل کن
پُر بَها شَو، بهانه را وِل کن
غنچه در دست باغبان پژمرد
نغمهها را، ترانه را وِل کن
شور محشر گرفته کرب و بلا
رنگ دیگر گرفته کرب و بلا
دل مجنون بهانه میگیرد
بوی دلبر گرفته کرب و بلا
از علی اکبر حسین چه خبر؟
از تن بی سر حسین چه خبر؟
از علمدار او خبر داری؟
راوی، از خواهر حسین چه خبر؟
ما به دردی کُهَن گرفتاریم
باز هم تخم روضه میکاریم
کربلا زخم سَرگُشاده ی ماست
چون حسین را بزرگ میداریم
قاسم بدره. یاسوج. صفرالمظفر۱۴۴۵
…