دلنوشته
سردار سربلند
ای نامآورترین سردار جهان! این اولین بار است که گام در مسیر بهشت گذاشتهام و تمام وجودم عطرآگین هوای توست. از لحظهای که گام در مشایه گذاشتهام، دلم همچون این مسیر، غوغاست و برای صحنوسرای نورانیات پیشاپیش پر میکشد. اینجا هر ثانیه ذرهذرهی وجودم آب میشود از اینکه دشمنان سرت را بر سر نیزه کردند تا به خیال خامشان، پیروزی خویش و شکست خورشید را نشان دهند. لاکن این غوغای بیانتها، این خیل مشتاق و خستگیناپذیر اثبات میکند که تو نه تنها شکست نخوردهای بلکه حتی بدون سر نیز تا ابد در تاریخ سربلند گشتهای! آقای من! اربعین برای من تنها یک عدد و اتفاق نیست، یک جریان است. جریانی که هنوز هم از ورای هزاران سال، مرزها را برمیدارد و عاشقانت را وجببهوجب از چهار گوشهی جهان راهی سرزمین نور و بینالحرمین میکند. جریانی که دلها را با هم همصدا میکند و به سوی تو میخواند. به راستی که مولای من، اربعین همان «حبالحسین یجمعنا»ست! مشایه برای من تنها یک راه نیست؛ صراط مستقیمی است که یک سویش تویی که کشتی نجات و چراغ هدایت هستی، و سوی دیگرش ماه بنیهاشم، و چه مقدس و ناب و نورانی است این مسیر. ای خون خدا و ای سالار شهیدان! ضریح شش گوشهات در این سوی جهان، قبلهگاه عاشقان و آزادگان جهان است. ای ارباب آبهای جهان! ای شهیدی است که هم یادت گریهآور است و هم اشک ریختن در سوگ تو ثواب دارد. فرات هنوز هم از تشنگی تو و لبهای خشکت بیقرار است و نخلها از دیدن خون سرخ تو و یارانت سرافکندهاند. شمشیرها از اینکه علیه تو و یارانت بیمحابا چکاچاک کوفتند شرمسارند. ای تنهاترین سردار! هنوز هم بعد از هزار و اندی سال، معشوق دلهای آزاده هستی و همان دلها تو را بس! صداقت همین موکبها تو را بس! شیرینی و گوارایی چای عراقی در گلوی تشنهی زائرانت تو را بس! همین دلهای زلالی که پا بر سنگریزههای داغ مینهند اما به شوق دیدار تو اشک میریزند تو را بس! ای سردار بیسر اما سرور جهانیان! ناجوانمردان چه میدانند جوانمردی در این برهوت بلاخیز چیست. برای ما ایرانیهای میهماننواز، همین جمله خود ذکر مصیبت است که یزیدیان، مهمانشان حسین را در میان دو رود، با لبهای تشنه سربریدند و خم به ابرو نیاوردند. واژهها از شرح مظلومیت تو الکن میشوند و یارای نگاشتن پاکی و حقانیت تو را ندارند آنگاه که دلیل آفرینش آسمانوزمین فرمود: «حسین از من است و من از حسین.» مسیر داغ و جانکاه مشایه با عشق دیدار تو و یاد تو خنک و دلنشین میشود. یاد ایستادگی تو قدمهایمان را استوار میکند و نفسها را تازه. درد از دست دادن تو ای حسین مظلوم به این زودیها از یاد این دشت نمیرود. تن چاکچاک تو غمنامهای بیانتهاست؛ سوگنامهای که برحق است لاکن به ناحق سروده شد. اربعین سند مظلومیت و تن ارباًاربا و غریب تو در آغوش کربلاست که با خون ششماههات امضا شد. واژهها از وصف این مصیبت عاجزند. این آسمان گواه است آنگاه که زینب را به اسارت میبردند سر بیجان تو حتی بر سر نیزه نیز آه کشید. واژهها را چگونه به وصف زینب کبری، امالمصائب، وادارم که خود مصیبتنامهای جداست. چه چیز جز سیل سوختهدلان اربعین میتواند به تصویر بکشد آن همه مظلومیت و تنهایی اما محبوبیت و ماندگاری را. جهان از درک این همه جاودانگی ناتوان است ای سردار بیسر اما سربلند.
با سلام
بسیار لذت بردم از این دلنوشته احساسی.
آجر نویسنده باذوق با سردار شهید.
با سلام عالی بود
سخنی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند👏🏽👏🏽👏🏽