از مبدأ “عشق” تا مقصد “تحول”؛ گام به گام تا آسمان
مهران محمدی – میگویند هر کس زائر این مسیر شود، سوغاتی با خود میآورد؛ نه اسکناسهای تبرک شده، نه مهر و تربت که سوغاتی از جنس نور، از جنس بخشش، از جنس یک “بیداری” عمیق.
کاش پاییز زندگیام، با گرمای اربعین گره میخورد و گامهایم، عطر خاک کربلا را میفهمید که نه فقط پای، بلکه دل است که در این مسیر میکوبد.
گویی هر تپش، نوای “لبیک یا حسین” میشود و هر نفس، زمزمه عاشقانهای که از ازل آغاز شده و تا ابد ادامه دارد.
اربعین، تنها یک تاریخ نیست، یک جاده نیست؛ اربعین، فصل گشودن آغوشهاست، تجلی برادری و ایثار و نمایش باشکوهترین همایش عشق در پهنه هستی؛ اینجاست که فقر و غنا، نژاد و زبان، جاه و جلال، نقش و نگار رنگ میبازد و تنها یک پرچم در اهتزاز می ماند: پرچم حسین (ع).
میگویند هر کس زائر این مسیر شود، سوغاتی با خود میآورد؛ نه اسکناسهای تبرک شده، نه مهر و تربت که سوغاتی از جنس نور، از جنس بخشش، از جنس یک “بیداری” عمیق.
سوغات اربعین، شاید همان اشکهای بیریایی باشد که گونهها را میشوید یا بغض فروخوردهای که در آستانه حرم میشکند، شاید هم لبخندِ رضایتِ یک خادم، یا دستِ یاریِ یک ناشناس باشد که خستگی را از جان میزداید.
سوغات اربعین، آرامشی است که در تلاطم زندگی، لنگر میشود؛ ایمانی است که در هجوم شکها، قلبت را نگه میدارد و این همان بذری است که در سینه کاشته میشود و جوانهای از معرفت، صبر و مقاومت را در وجودت میرویاند.
اکنون اگرچه جسم ناقابلم از آن قافله دور است، اما روحم با کاروان دلها روانه میشود.
چشم میبندم و خودم را در میان جمعیت میبینم؛ خستگیام شیرین است، تشنگیام گوارا و هر “یا حسین” بر لبانم، مرا به سرچشمه نور نزدیکتر میکند.
و این همان سوغاتی گرانبهای من است، از دلی که با تمام وجودش، حسرت کربلا را میکشد و آرزوی قدم نهادن در مسیر عاشقی را دارد، باشد که این دل، گامبهگام تا آسمان حسین (ع) راه یابد و سوغات ناب اربعین را برای همه به ارمغان آورد.
سوغات اربعینِ من از مبدأ “عشق” تا مقصد “تحول” است تا گام به گام مرا به آسمانی برساند که نام جاوید حسین در آن نقش بسته و هرجا نام “حسین” باشد معرفت، عشق و ارادت به “خدا” آنجا حکمفرماست.
مهران محمدی
اردبیل