روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

مهدی ضیائی (صادق سلومد) – 2025-10-10 22:03:33

در پیاده روی اربعین تمام گامهای عاشق سالک به شوق رسیدن است.حال عشاق طریق حسین (ع) وصف ناشدنی است. شعرهای ارسالی بنده نیز بیان پرتوی از نور حقیقت و شمه ای از حالاتی است که در آن مسیر بر انسان عارض می شود و اینکه از شهادت مولا و از پیاده روی اربعین درس فراوان می توان گرفت.

 

به نام حق

نام اثر:

  • قصّۀ یاران اربعین
  • پروانه های شمع

قالب:     متنی

 

سراینده: مهدی ضیائی (صادق سلومد)

 قصّۀ یاران اربعین

مارا به شوق روی تو چشمی پر آب هست

حق را ز شاهراه کلامت توان شناخت
حتّی ز مشرکان به حقیقت توان رسید
از راه دور آمدم و زائرت شدم
دادی تو خون به پیکر دین با قیام خویش
با خون خویش پاسخ صد شبهه داده ای

حق بی حجاب در همه جا جلوه می کند
این سان که تیز گشته شعورم به درک تو
یک درس از شهادتت اینکه به مُلک عشق
یک صفحه نیست قصّۀ یاران اربعین
چشمی اگر که پاک شود لایق نگاه
«صادق» تو رسم تشنگی آموز از حسین

هر چند در مسیر رسیدن عذاب هست
پیوسته راه فرق خطا از صواب هست
هرجا که هست،شعله ای از آفتاب هستآن را که هست شوق رسیدن، شتاب هست
احیای دین به همّتِ این انقلاب هست
حق را مدام بهر مخالف، جواب هست
از چشم ماست هر چه در این ره حجاب هست

نه طاقت صبوری و نه بوی خواب هست
نه جای خصم دون نه مقدّس مآب هست
مطلب در آن برای فراوان کتاب هست
زیبای عشق در نظرش بی نقاب هست
خوشتر ز جامِ وصل، کدامین شراب هست

مهدی ضیائی (صادق سلومد)

 

پروانه های شمع

مهدی ضیائی (صادق سلومد)

2-             پروانه های شمع

 

گرد شمع خویشتن پروانۀ بسیار را
از عراق و غرب و پاکستان و ایران بزرگ
پرتو روی تو مختصّ مسلمانان که نیست
شیعه و سنّی و هر پابند دین دیگری
پیروان حضرت عیسی و موسی دیده اند
حال خوبِ هر دمِ دیوانگانِ کوی تو
کی توان از خیلِ سیلِ جمعیت آمار داد
قطره ای بودم در آن دریا، شناور، ناپدید
ناگهان دستی تکان خوردوکلامی دلنشین
گفت: یا قطرَه، هَلَه بیکی هَلَه بیکی هَلَه
درحرم وارد شدم چشمم چودرچشمش فتاد
ماجرا زین پس ز نیروی بیانم خارج است
می روم امّا من و تو اربعین سال بعد
لا جَعَل، اللهُ هذا آخِرَالعَهدی لَکم
 

 

جمع کردی تا بداند عشق قدر یار را
می کشد عشقت به سوی کربلا احرار را
نور می بخشد زوایای دل کفّار را
از جدایی در دل خود کرده استغفار را
در مسیر اربعینت یک جهان ایثار را
در هوس می افکند هی مردم هشیار را
کرده حیران جمعِ مشتاقان تو آمار را
با خودم گفتم: که بیند آبِ بی مقدار را؟
پاره کرد از هم در آن دم رشتۀ افکار را
پیشتر آ، با تو دارد جان زهرا کار را
ای بنازم حالتِ آن لحظۀ دیدار را
ای، خدا داده به دستت نسخۀ بیمار را
آخرین عهدم نگرداند خدا این بار را
ور نه «صادق» پیشه سازد گریۀ بسیار را

مهدی ضیائی (صادق سلومد)

دسته بندی