روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

مهدی روزبهانی – 2025-08-17 08:29:40

دل‌نوشته: سوغاتِ بی‌وزنِ کربلا

سوغاتِ من از کربلا، چیزِ کیسه‌ها نیست.
سوغاتم نوری است که در سینه جا گرفته؛ نوری که از آستانِ حسین(ع) تا اعماقِ جانم تابید. سوغاتم اشک‌هایی است که نه نشانِ غربت، که نقشِ دعوت‌نامه‌ای برای بازگشت به خویشتن شد. اشک‌هایی که شست غبارِ غفلت را از آیینهٔ دل.

در آن دریای انسان‌های سفیدپوش، بزرگ‌ترین سوغات را یافتم: یادآوریِ زنده‌ی “چرا؟”.
چرا اسلام، با خونِ حسین(ع) جاری ماند؟
چرا این راه، با همهٔ دشواری، راهِ زندگی است؟
دیدم جوانانِ دنیا، چگونه در هیأتِ زائران، معنویت را فریاد زدند. چگونه “یالثارات الحسین”شان، نه یک شعار، که نوایِ بیداریِ نسل‌ها بود. این است تداومِ اسلام: نه در سنگ‌ها، که در قلب‌های جوانِ تشنهٔ حقیقت.

سوغاتِ دیگرم: “آزادی” را در بندگیِ حسین(ع) یافتم.
در خاکساریِ سجده بر مهرِ کربلا، سنگینیِ زنجیرهایِ دنیا را ندیدم.
در هم‌قدمی با غریبه‌ها، اتحادِ بی‌مرزِ ایمان را لمس کردم. این‌هاست سوغاتِ ماندگار: ایمانی ریشه‌دار، اراده‌ای پولادین، و عشقی که تاریخ را درنوردیده و به قلبِ من و تو رسیده است.

کربلا، سوغاتش جان‌تازگی است.
سوغاتی که نه در چمدان، که در نگاه‌مان، در قدم‌های استوارمان، و در نجوایِ همیشگی‌مان با او حمل می‌شود:
“حسین(ع)! اینک من، پرچم‌دارِ کوچکِ پیامِ تو در زندگی‌ام.”
و این، گران‌بهاترین یادگاری است.

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.