«همقدم با امام زمان(ع)»
جایی در این مسیر نیست که پای تو بر آن قرار گیرد و من، پیش از تو با دلِ خونین بر آن گام ننهاده باشم…
هزار سال است که این راهِ سوزان را قدم به قدم میپیمایم.
هزار سال است که خاکِ کربلا بر پیشانیام نشسته است.
و سوز غربتِ حسین(ع) در رگهایم جاریست.
هزار سال است که در کنار عمهجان زینب، زخمهای ناتمامِ آلمحمد(ص) را بر دوش میکشم و آهِ سینهی شکستهاش را در سینهام نجوا میکنم.
هزار سال است که اشکهای رقیه را میبینم؛ آنگاه که در تاریکیِ خرابهها، پدر او را به آسمان فراخواند…
و من در خاموشی، پاسخِ نالههایش را با اشک میدهم.
من عزادار همیشگیِ غمِ پدرم هستم.
پس بیا…
ای زائر حسین (ع) …
بیا.
تو تنها نیستی،
هر جا که اشک بریزی من کنارِ توام…
هر جا که سینه بزنی دستهایم را بر شانههایت میگذارم…
هر جا که فریاد بزنی «یا حسین»، صدایم را در پژواکِ نجوایت خواهی شنید…
پس بیا…
در این راهِ سخت با من همقدم باش…
که من، بیش از هزار سال است انتظارِ دلدادهای چون تو را میکشم…
🌿محسن بیدآبادی
پنجشنبه | ۱۶مرداد۱۴۰۴ |