وحدت بین ادیان و همدلی مردم در پیاده روی اربعین
به نام خدا
نزدیک اربعین که میشود، گویی که دلم از قفسی تنگ رها شده و بیتابانه به سمت قبلهگاه عاشقان، کربلا، پرواز میکند. این پرواز نه با بالهای فیزیکی، که با روح و جان صورت میگیرد. با وجود اینکه این بنده تا به امروز فرصت نیافته تا پایش را در خاک پاک کربلا بگذارد و غبار صحن و سرایش را به توتیای چشمانش کند، اما قلبش سالهاست که در آنجا منزل گزیده است.
عشق امام حسین (ع) با دل و جان ما کاری کرده است که هر روز صبح، وقتی خورشید از پس کوهها سر بر میآورد و نوید روزی دیگر را میدهد، این ندا در درونم طنینانداز میشود: “چه افتخاری بالاتر و چه منزلتی والاتر از اینکه امام و مقتدای من، سرور و سالار شهیدان، حسین (ع) باشد؟” این خود اوج افتخار و سعادتی است که با هیچ ثروت و قدرتی در دنیا قابل قیاس نیست.
او، حسین (ع)، با قلبهای بشریت چنان کاری کرده است که دیگر هیچ فرقی نمیکند در کجای مسیر زندگی ایستادهای. چه خردسال باشی با رؤیاهای شیرین کودکیات که تازه جوانه زدهاند، چه میانسالی که کولهبار تجربیات را بر دوش میکشی، چه آقا باشی و چه خانم، چه سرپا باشی و با قدمهای استوار راه بروی و چه زمینگیر باشی و با هزار امید و آرزو خود را به مقصد برسانی؛ عشق امام حسین (ع) با تکتک ما کاری میکند که درست مانند تشنهلبی که در بیابان به دنبال قطرهای آب حیاتبخش میگردد، با تمام وجود و با سرعتی بیوقفه به دنبال سامان دادن کارهایت بروی.
تمام همّ و غمّت میشود اینکه چگونه میتوانی خود را به این دریای بیکران عشق برسانی و در اربعین، خودت را میان زائرانش در کربلا ببینی. این عشق، موتور محرکه زندگیات میشود و هر مانعی را در مقابل خود بیمعنی میکند.
وقتی پا به این مسیر پربرکت میگذاری، دیگر غریبی معنا ندارد. حس میکنی که نه یک قطره تنها در اقیانوسی بیکران، بلکه تکهای جدانشدنی از یک دریای عظیم هستی؛ دریایی مواج از انسانهایی که هر یک از گوشهای از این کره خاکی برخاستهاند، اما همه و همه تنها یک عشق مشترک در دل دارند و آن هم عشق به اباعبدالله الحسین (ع) است. در اینجاست که معجزهی وحدت رخ میدهد و تمام تفاوتها رنگ میبازند.
در این مسیرِ نورانی، نه قومیت و نژاد مهم است، نه زبان و لهجهای که با آن سخن میگویی، و نه جایگاه اجتماعی و مقام دنیویات. اینجا همه یکدل، یکصدا و یکپارچه به سمت یک مقصد واحد در حرکت هستند.
در این پیادهروی شکوهمند، مرزها، تفاوتها و تمام القاب دنیوی فرو میریزند و فقط یک عنوان باقی میماند: “زائر حسین (ع)”. این یگانگی و همدلی، خود معجزهای است که در کمتر جایی از دنیا میتوان نظیرش را یافت و نشان از قدرت بیبدیل عشق حسینی دارد.
در این سفر پررمز و راز، نه سرمای گزنده زمستان، نه گرمای طاقت فرسای تابستان، نه گرسنگی و نه تشنگی هیچکدام توانایی تاثیرگذاری بر ارادههای پولادین زائران را ندارند. اینها همه در مقابل عشق بیحد و حصرِ رسیدن به ضریح ششگوشه امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس (ع)، رنگ میبازند و از یاد میروند. گویی که در این مسیر، جسم فانی به دست فراموشی سپرده میشود و روح، با تمام وجود، هدف والاتری را دنبال میکند. این اراده، از عمق ایمان و باور قلبی نشأت میگیرد؛ باوری که از سالیان دور، در نهاد هر شیعهای ریشه دوانده و هر ساله، در اربعین، به بار مینشیند.
پیادهروی اربعین، بیش از آنکه یک سفر جسمانی باشد، یک سفر روحانی و معنوی است. سفری است از تاریکی جهل و غفلت به سوی نور آگاهی و بیداری، از تنها بودن و حس انزوا به یگانگی و جمع شدن با یک اقیانوس از انسانهای خداجو و از دلگیر بودن و ناامیدی به سمت امیدِ بیپایان به رحمت الهی و شفاعت اهل بیت (ع). این سفر، تطهیر روح و صیقل دادن جان است.
عشق به حسین (ع)، ایثار از مال و جان در راه او و معنویت عمیقی که در جایجای این مسیر موج میزند، همه و همه با هم عجین میشوند تا انسان را به حقیقت وجودی خود برساند. گویی که در این مسیر، پردهها کنار میروند و انسان، خودِ واقعیاش را در آینه کربلا باز مییابد. این سفر، تلنگری برای بازنگری در خویش و یادآوری هدف خلقت است.
فضایِ دلنشینِ راه، نغمههای یا حسین (ع) که در گوش جان طنینانداز میشود، محبتِ بیشائبه و بیدریغ موکبداران و خادمان، و حس وحدت بینظیری که میان تمام زائران وجود دارد، در حافظهی قلب هر کدام از ما به صورت نقشی ماندگار و ابدی باقی میماند. اینها خاطراتی نیستند که با گذر زمان کمرنگ شوند، بلکه همچون نگینی درخشان، همیشه در قلب و ذهن زائران میدرخشند و تا سالهای سال، انرژی بخش روح و روان آنها خواهند بود. این مسیر، خود زندگی است؛ زندگیای سرشار از درس، عشق و نور .
و تا اربعین دیگر، دلها دوباره به امید دیداری دوباره با این بهشت روی زمین پر می کشد.
محدثه خمسه
درود و خداقوت عالی بود محدثه عزیزم