روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

مجتبی صفدری

« تشبیهات »

موج ها
از راهی که رفته اند برمی گردند
آب
که از بیابان برمی گردد
لب هایش را با ترک های راه در میان گذاشته
آب
که از ابر سرازیر می شود
آب
که از خشکی دل کنده باشد
که ناگهان در ساعت مشخص
دریا را به خاطر آورده است

چه جاذبه ای دارد دریا
وقتی قدم قطره ها را
روی چشم هایش می گذارد

شعر تاب کنایه ندارد
و بار این تشبیه
روی شانه هایش سنگینی می کند

ای کتاب خیس
که بار اشک
روی شانه ی حروفت ماند

کتاب آب
که هر حرفی از دهان زمین افتاد
به سطرهای تو برمی گشت

گوش هایم را روی راه می خوابانم
و به حرف های دریا گوش می دهم
آیا گریه
ترجمه ی حرف های تو بود
آیا اشک
معنای این نوحه عربی را روشن می کند
آیا آن پرچم سرخ
مسیر بادها را عوض می کند
و آن زن
که با پیراهن خاکی
با گریه
با برقع
با معجر
نان می پزد
و آن مرد
که رفت و آمد ما را آب و جارو می کند
می خواهند نسبت شان را با دریا پنهان کنند
و من که می خواهم
خاک راه تو باشم
نسبتم را با خودم پنهان می کنم

دریا جواب نمی دهد
رفتن جواب نمی دهد
و زخم ها دهان باز می کنند
تا از راه حرف بزنند

ای شعر
به تشبیه برگرد
مثلا بگو سر دریا را که بریدند
از همین راه می رفت
از همین آه
و این زن
زخم های آن روز را گریه می کند
و این مرد
زخم های آن روز را
و ما …

به دریا برمی گردم

پاهایم را
با زخم های راه
لب هایم را
با زخم های آه
و حرف هایم را
با گریه تبرک کرده ام
آغوش دریا باز است
اشک
ما را به مقصد رسانده است

 

مجتبی صفدری
استان گیلان . رشت

 

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.