نخ تسبیح دعا را که به ایمان بستیم
دل به آشفتگی زلف پریشان بستیم
باز هم میرسد از راه شهیدی دیگر
وقت بیعت شد و از شوق تو پیمان بستیم
باز در غائلهی جنگ جگردار شدیم
باز سربند به پیشانی شیران بستیم
نام زیبای تو بین المللی شد میثاق،
با کلیمی و مسیحی و مسلمان بستیم
از همان روز که ایوان طلا را دیدیم
چشممان باز شد و راه به شیطان بستیم
اربعین آمد و مشتاقتر از قبل شدیم
پای ششگوشهی تو عهد دوچندان بستیم
یا حسین بن علی! در حرم محترمت
دل به همبستگی و عزتّ ایران بستیم
اربعین پای پیاده حرم انشالله
با تو پیمان جدیدیست که با جان بستیم
سلام سورهی والفجرم انتظار عزیز!
طلوعِ نورِ زمستانم ای بهار عزیز!
مسیرِ صبر من از امتحانِ دلتنگی!
سلام همسفرم در جهانِ دلتنگی!
برادرم! پسرِ بهترین امام، حسین!
برادرم! جریانسازِ هر کلام، حسین!
منی که با غمِ هجرانت آشنا بودم
پس از وداعِ تو یک اربعین جدا بودم
رجز به نام تو خواندم به کوفه با خطبه
که پای عشق تو ماندم به کوفه با خطبه
زمین به لرزه درآمد زمان به نوحه گریست
که پا به پای دلم آسمان به نوحه گریست
به روضه خوانیام از کربلا، جگرها سوخت
به داغِ تلخِ پسرها دلِ پدرها سوخت
شبِ سیاهِ دل آشوب، ماه را نشناخت
چه چشمها که اسیرانِ راه را نشناخت
از اهلبیتِ رسولیم و مبتلا به غمیم
شکایتی که به دل مانده را کجا ببریم؟
شکستم آینه در آینه تکبر را
گذاشتم به نگاه جهان تحیر را
غرورِ شمر و سنان را به هم زدم با اشک
شکستِ دشمنمان را رقم زدم با اشک
به شوق سورهی قرآن لبِ تو مجنون است
میانِ جزر و مدِ خیزران دلم خون است
قسم به دیدهی تا نیمههای شب بیدار
به گفت و گوی توام در حماسهی دیدار
نفس به من بده با لا اله الله
دلت رضا به رضای خداست حضرت ماه!
دوباره زندگیِ تازه را به من دادی
چه عاشقانه در آغوش خاک افتادی
طلوعِ زندگیام را مبر به سوی غروب
به کربلای تو برگشتم از هزار آشوب
همان که از زر و زور است بی نیاز، تویی!
برادرم! سرِ بر نیزه سرفراز تویی!
بیا که کودکت آمادهی جواب اینجاست
بیا به بدرقهی کاروان رُباب اینجاست
نسیمِ کرب و بلا ای دلیل هر ضربان!
به میزبانیِ چشمان خود مرا برسان
به فصل وصل رسیدم به اربعین به حسین
که آسمان به خدا وصل شد زمین به حسین
که اربعین، غزلی تازه محضر یار است
که روز عشق و وفاداریِ علمدار است
فدای نام و مقامت که برتر از دنیاست
که اربعینِ تو فتح الفتوحِ عاشوراست
به استواریِ نامت نشانه بخشیدی
به اربعین به زیارت بهانه بخشیدی
امامِ قلب منی، امنی و امانِ منی
که نوح و آدم و هود و خلیلِ بتشکنی
رسیدهام به تو سرچشمهی زلال حسین!
مسیر و مقصد و مقصودم از کمال: حسین!
برای بندگی و عاشقی عیار تویی
برادرم! نفسِ پاکِ روزگار تویی
که جانفشانیِ تو عشق را حکایت کرد
شکوهِ یک صد و ده زخم را روایت کرد