روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

فائزه عبدلی – 2025-08-13 12:42:13

“به نام خدا”
عنوان‌:‌سوغات‌ اربعین

سفر اربعین مثل هیچ سفر دیگری نیست؛ مقصدش فقط یک شهر نیست، یک حرم نیست… مقصدش قلب آدم است.
وقتی پای در جاده می‌گذاری، انگار خاک، تو را در آغوش می‌گیرد و قدم‌هایت را با ریتم عاشقی هماهنگ می‌کند.

از همان روز اول، سوغاتم را جمع می‌کردم؛ نه در کیف، که در دل. یک سلام آرام از زائری که کنارت راه می‌رفت، یک جرعه چای از دست مردی که خودش چیزی نداشت اما همه‌چیزش را تعارف می‌کرد.
در میان جمعیت، پیرزنی را دیدم که کفش‌هایش را از پا درآورده بود تا با پای برهنه، خاک کربلا را لمس کند. زیر لب ذکر می‌گفت و اشک می‌ریخت. من آن اشک‌ها را هم برداشتم، چون می‌دانستم سوغات من خواهند شد.

یک کودک با لهجه شیرین عربی پرچم کوچکی در دستم گذاشت و گفت: «ادعُ لی عند الحسین». آن پرچم را به خانه می‌آورم، اما سوغات اصلی، دعایی‌ست که پشت آن نهفته بود.
در مسیر، فهمیدم این سفر، مرزها را می‌شکند. زبان‌ها فرق دارد، اما دل‌ها یک زبان می‌گویند: زبان محبت و ارادت.

وقتی رسیدم، خستگیِ راه از تنم رفت؛ اما چیزی در من جاودانه ماند… نوری که از نگاه‌های خیس زائران گرفتم.
و حالا که برگشته‌ام، دستم خالی‌ست، ولی دلم پر از ثروتی است که نه می‌توان فروخت و نه می‌توان سنجید. این، سوغات اربعین من است؛ گنجی که تا آخرین نفس، با خود خواهم داشت.
《راه کربلا همیشه باز است‌‌، حتی اگر پاهایت نرود‌،دلت که برود‌،کافیست…》

نام و نام خانوادگی:‌فائزه عبدلی

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.