روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

عصمت دهقانی – 2025-09-08 09:48:02

بسم الله الرحمن الرحیم

دلنوشته /
جاذبه ای از جنس بهشت
سلام بر تو که وقتی می‌خواهم از تو بنویسم و شکوه ایستادگی تو را در قاب کلمات تصویر کنم، نمی‌دانم کدام واژه برای توصیف مردانگی و آزادگی‌ات کافی است و کدام جمله شکوه بندگی‌ات را اوج خواهد داد.
برای گفتن از چون تو، باید از جنس عاشورا سخن گفت؛ اما دریغ که ذهن کوچک من نه می‌تواند حرارت عطش را درک کند ونه چنان معرفتی دارد که زیبایی شهادت را بفهمد.
هنوز هم تشنگی با رگ‌های بریده علی اصغر در حال نجواست وباید آبروی تیغ‌هایی که بر گلوی تشنه‌ی طفل شش ماهه ات فرود آمد، بریزد.
مولای جان، من مانده ام و هزاران حرف ناگفته که سینه‌ی کربلا را در بغض غروب‌های خونین فرو برده است. اما این را خوب می‌د انم، گذر از کوی بلا را دلی نترس و سری بی‌باک می‌خواهد و آسمان را رسم بر این است که کبوتران مهاجر از بام عشق به معراج روند و هستی عرصه پرواز کبوتران تا بی نهایت باشد. همان بی نهایتی که سر منزل مقصود است. آنجاست که تو ای عزیز دل مادر، امام عاشقان می‌شوی و خاک کف پای زائرانت، بیابان‌های بی‌دست و پا و ساکت را هم به شور زیارت می‌اندازد. همان بیابان‌هایی که رنج سفر را بر پاهای کودکان ات آبله بست.

اربعین امسال نیز علم به دوشان بسیاری راهی کربلا شده اند با شعار«انا علی‌العهد» دست به دست عباس سپرده اند، منزل به منزل، موکب به موکب.
امسال نیز همه آمده اند، زن و مرد، پیر و جوان، کارمند و کشاورز، مهندس و پزشک، شهری و روستایی بودن فرقی ندارد، لُر یا کُرد و تُرک و عرب بودن مهم نیست. پاکستانی، افغانستانی، ایرانی و… اینجاست که تفاوت‌ها رنگ می‌بازد و همه یکی می‌شوند.
و من سر تا پا تقصیر نیز دیگر بهانه ای برای ماندن ندارم. انگار سبک شده ام. انگار کبوتر دلم این بار نیز جَلدِ وجود تو در رضوان الهی شده است
آری! همه می‌خواهیم در گذر تاریخ کاروانی را همراهی کنیم که در آخرین فراز زیارت نامه خود، به زیارت سبزترین سیرت و سرخ‌ترین صورت تاریخ نائل شدند و این زیارت تسکینی است بر هوای غریبانه روحمان.
آفتاب با همه‌ی حرارتش ناتوان از گرمایی است که سرمای روح را به نوازشی دلبرانه مهمان کند.
حسین جان! به راستی که تفسیر سبز آیه‌های نورهستی و اگر نبود شمع هدایتت در دل تیرگی‌های زندگی، هنوز کم داشتیم چراغ راهی را که به ستاره ختم شود.
ما، مهمانان خوان کرمت امسال نیز در اربعین حسینی سوز دعا را به سجده بندگی گره زدیم و سر بر آستان نیاز نهادیم.
و حالا من قهرمان خود را نه از لابه لای شاهنامه و نه میان هفت خوان‌ها، بلکه از دل همین مردم و در سطر سطر زیارت عاشورا و زیارت اربعین می‌بینم.
یا ابا عبدالله الحسین (ع)! تا ابد جهان آفرینش از جاذبه وجودت انگشت بر دهان خواهد ماند. رنگ خدا که گرفته باشی برای همیشه ماندگار خواهی شد حتی اگر اهریمن با تمام ابزارهایش به میدان بیاید.
گریه‌هایم را برای رسیدن به ضریحت بالا آوردم و آرزویم را به چادر حضرت زینب (س) گره زدم تا قدم‌هایم را در مسیری بردارم که راهش از کربلا می‌گذرد، نشانی تو را در میان موکب‌هایی جستم که هر کدامشان قرارگاه عاشقی است.
خواستم راوی خدمت خادمین مشتاق از هر گروه، سن و قشری برای پذیرایی از زائرانت باشم که قلم ناتوان و واژه‌ها عاجز از توصیف آن همه زیبایی. از چه بگویم؛ از آن نوعروس جوانی که گوشواره‌هایش را نذر موکب کرد یا از جوان‌های دهه هشتادی که خیلی‌ها خواستند آنها را به بی‌راهه بکشانند ولی حالا چفیه دور گردن انداخته و به نیابت از شهدا خادمی تو را می‌کنند.
دلم می‌خواهد از خانواده‌هایی بگویم که به یاد علی اکبر و علی اصغر و رقیه ات، علی اکبر‌ها، علی اصغر و رقیه هایشان را با خود ملازم کرده اند و یا از اهل تسنن که در کنار برادران شیعه خود، تو را سرور و امام خویش می‌داند.
از هر کدام بگویم دفتری قطور می‌شود. فقط می‌دانم اربعین جاذبه‌ای از جنس بهشت دارد که همگان را به سوی خود جذب می‌کند.
دلتنگ که باشی قوانین مسیر زمین از مسیر خارج می‌شوند مثل حالا که به رسم هر سال به راه میافتم باید با زیر پا گذاشتن کیلومترها به تو نزدیک باشم که شاید آفتابی بر یخ وجودم بتابد!
دلم یک نشانه می‌خواهد که جذبه کدام عشق این همه جمعیت را به اینجا کشانده است و ثانیه‌ها را برای قدم گذاشتن در این راه به مسیر زمان سپرده اند!
آسمان دلم بارانی می‌شود. تمام اشک هایم را نذر روضه تو می کنم.
به قدری پایه دل گویه های غریبانه مادرم و روضه خوانی و مداحی کربلایی محمد روضه خوان مسجد محله نشسته ام که عاشورا ر ا روزی هزاربار از ذهن می گذرانم.

آقا جان! یا حسین فاطمه، در این روزهای پر عطش، آخر چه سری است که هر وقت نامت را می‌برم، تشنه تر می‌شوم؟!
همین چند روز پیش بود که بر شانه‌های شهر بوی شهید پیچید و من با بوی شهید پر و بال گرفتم و هم بال ملائک شدم تا مانند حضرت ابوالفضل(ع) خورشید ولایت را یاری گر باشم.
با دیدن این همه جوان و نوجوان دهه هفتادی، دهه هشتادی و حتی نو نهالان دهه نودی خرسندیم که در این برهه از زمان نیز منتقمانی از جنس کربلا به پا خواسته اند و اینجاست که نشان می‌دهد در هر سن و سالی، اهل معرفت که باشی عزت و شرف را به زندگی دنیایی ترجیح خواهی داد و دل در گرو رضایت الهی خواهی بست.
اینجا هیچ مسافری عجله برای بازگشت ندارد و مهمان و صاحب خانه چنان در همدیگر غرق می‌شوند که تا ابد کنار هم باشند از حضورهم سیراب نمی‌شوند.
میزبانی موکب دارانی که دل در حریم محبت اهل بیت(ع) دارند زبانزد خاص و عام شده است.
آنکه از بلای راه دوست نهراسد چنان خویشتن را در ورطه خون افکند که جهان انگشت بر دهان بماند.

در روزگاری که باز هم بوی باروت در کوچه پس کوچه های شهر به مشام می رسد و دشمن با خوی استکباری و زیاده خواهی اش و آتش جنگ در جای جای این سرزمین شعله بر افروخت علی اکبر ها قاسم ها به میدان رزم آمدند و اینجاست که باز هم می‌گویم: سلام بر تو که چنین جاودانگی مردانگی و ایثار ر ا بر لوح هستی رقم زدی چرا که ظلم ستیزی و طالب شهادت بودن معرفتی از جنس کربلا می خواهد.

تگارنده: عصمت دهقانی
شهرستان خرم آباد

 

 

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.