«قسمتِ دل، جا ماندن بود…»
قسمت نبود پا به راه شوم،
نه خاکِ نجف را دیدم،
نه آسمانِ کربلا را…
اما دلم،
زودتر از هر زائری،
در صحنِ حرم،
به خاک افتاد.
گمان نکن جا ماندهام…
من هم زائر بودم،
زائری که دعوتنامهاش
نه با مُهر و امضا،
بلکه با اشک و سوز دل نوشته شده.
هر شب که چشمانم را میبندم،
میشنوم صدای قدمهای عاشقانه را،
و حس میکنم نسیم بینالحرمین
از پنجرهی دلم میگذرد…
اربعین،
فقط راه رفتن نیست…
فهمیدن است، سوختن است،
دل دادن است به غربتِ آقا.
و چه خوشبختاند
آنها که رفتهاند،
و چه صبورند
آنها که ماندهاند،
اما هنوز حسین را از پا نینداختهاند…
طناز قربانیان
اراک