**سوغات راه عشق**
در مسیر عشق، از نجف به کربلا
قدم به قدم، دلم شده مبتلا
ز خاک جاده، عطر یاس میوزد
نسیم عشق، سوی دشت میوزد
موکب به موکب، نور میریزد به خاک
چشم غریبه، پر شده از اشک پاک
یک کاسه آب، دستهای مهربان
میشوید از دل، غبار روزگاران
کودکی آید، با گلی در دست کوچک
چشمانش انگار، قصهای از عشق کودک
میدهد به زائر، شاخهای از قلب پاک
این است سوغات، از مسیر این خاک
شب که میرسد، نوای روضهای
میبرد دلم را تا به اوج بیکسی
از هر زبان، آوای حسین میآید
وحدت دلها، در این آیین میآید
تاول پایم، دردی ندارد انگار
وقتی که قلبم، سوی حرم شد گرفتار
هر گام در این راه، یک درس تازه است
سوغات این جاده، دلی بینیازه است
ای کربلا، ای مقصد عاشقانهها
در سینهام، جا مانده صد ترانهها
سوغات من، از اربعین تو ای دوست
یک قلب پرشور، عاشق و بیغم و پست
صفورا سعادتی