دلنوشته سالار مولائی
“به نام خدای جاماندکان اربعین”
دلنوشته یک جامانده اربعین
دلم هوای مرز مهران کرده است؛ همان لحظات شلوغ، پر از طپشهای بیقرار قلب، گویی جان میخواهد از زندان دنیا رها شود و به سوی بهشت خداوند پرواز کند.
انگار قیامتی برپا شده و همه مشتاقانه در مسیر حسین فاطمه “سلام الله علیها”قدم میگذارند، میگریزند از درد و سختیهای دنیایی که دیگر تابش نیست.
اما برای جاماندگانِ این مسیر عشق چه باید کرد؟ چگونه دلشان را تسلی داد؟ به چه کسی بسپارند که اگر در این مسیر بودی، به نیابت از ما که نتوانستیم، گامی برداری؟ و وقتی به ضریح ششگوشه ارباب رسیدی، از طرف ما نیز سلامی برسانی.
رهبر عزیزمان چه زیبا حال جاماندگان را وصف کردهاند: این حرکت، حرکت عشق و ایمان است؛ ما از دور نظاره میکنیم و غبطه میخوریم به حال آنان که این توفیق را داشتهاند. و چه زیبا گفتهاند: گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم بُعد منزل نبود در سفر روحانی.
آه که چگونه میتوان درد نرسیدن به وصال یار را شرح داد! همچون شعلهای که تنها با سوختن معنا میگیرد: احساس سوختن به تماشا نمیشود آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم.
هر کسی که راهی کوی یار است، دل بیتاب ما را با خود همراه میکند: منای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم تو میروی به سلامت، سلام من برسانی.
سینهام از هوای هر سرزمینی جز کربلا سنگین است. بغضی در گلویم مانده و تمام وجودم فریاد میزند: همه رفتند؛ ای خدا، من نرفتم کربلا…
اکنون که باید در میان زائران عاشق بودم؛ در مسیر نجف تا کربلا قدم برمیداشتم و شور و حرارت مهماننوازی مردمانش را تماشا میکردم،حیف که جامانده این مسیر عاشقی هستم.
شایداستاد لطیفیان این بیت راشرح حال ماسروده است: همین ساعت که ما داریم خواب وصل میبینیم کسانی آن طرف دارند پیش یار میمیرند.
اما کار ما دیگر از خواب دیدن گذشته است؛ ما از هجران و فراق این مسیر جان میدهیم.
از حسرت آن لحظهای که برای شروع این راه عاشقانه، آخرین خداحافظی را با خانه پدری درنجف انجام میدهی و همگام با جابر روانه کربلا میشوی.
آه ای نسیم سحر، از سوی جاماندگان اربعین سلام بر آن ارباب بیکفن برسان و از دلتنگیها و حسرتهایمان بگو. بگو ما آرزوی بودن در جمع زائرانت را داریم اما دستانمان کوتاه است. اما عهد بستهایم همان عشقی که داشتیم را پاس بداریم؛ جانمان فدای شما
ای آفتاب صبحگاهی، وقتی اجازه یافتی نورخودرابر گنبد و بارگاه شریف ارباب پهن کردی از جانب ما نیز بگو: سوختگانِ فراق، چشم به لطف شما دوختهاند.
ای ماه شبهای زائران پیادهروی نجف تا کربلا، از سوی ما به ماه بنیهاشم سلام برسان و بگو روزگار جاماندگیمان همچون تاریکیهای شب شده است.
ای آب فرات که شاه کربلا از تو محروم ماند، آنگونه که رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله)برای فرمود: شهادت حسین(علیهالسلام )را حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمیشودآری حرارت عشق حسین علیه السلام هرگز در دل مؤمنان خاموش نمیشود. این فروغ زیارتتان نیز هرگز در قلب جاماندگان سرد نخواهد شد.
شاید برای مرحم دل ما جامانده ها این جمله بس باشد:
نگران نباشید بی بی رقیه “سلام الله علیها”هم اربعین کربلا نرفت
حرف بسیار است اما شاید آن ناشناسی که شعری سروده توانسته باشد زبان حال همه ما جاماندگان را بیان کند
ای صباگر بگذری بر کوی مهرافشان دوست
یار ما را گو سلامی، دل همیشه یاد اوست.