بسم الله الرحمن الرحیم
سلام برتو ای مظلوم کربلا
این روزها آسمان قلبم ابری تر از همیشه است بازهم اربعین رسید و من در حسرت رسیدن درآرزوی پیمودن و در انتظار صحن و سرای نورانیت اینجا ایستاده ام آه از فراقی که امسال هم به وصال نرسید به هر سو که نگاه می کنم چیزی جز حسرت و آهی بلند از عمق جان نمی یابم گویی همه در مسیر عشق اند و من در این شهر تنها مانده ام با بغضی خورده
حسین جانم
قلب من در سینه همچون کبوتری در قفس بی قرار کربلاست اما امسال هم بال هایش در قفس تقدیر گرفتار شدند و توان پرواز ندارند این حسرت این گرفتاری فقط اشک را به گونه هایم جاری نمی کند بلکه آتش به جانم می افکند0هر قدمی که زائرانت در مسیر عشق بر می دارند گویی خاری است بر دل جامانده ی من اربعین برای من دلشکسته نه تنها تداعی گر شور و شوق وصال نیست بلکه فریاد گر بغض های فروخورده و اشک های پنهان است اربعین برای من تکرار نبودن هاست تکرار این که دوباره جامانده ام و طعم این جاماندگی تلخ تر از هر تلخی است0
وقتی زائرانت بر می گردند وقتی از شکوه حرم می گویند از بین الحرمین از آن همه عشق و دلدادگی دلتنگی در دلم ریشه می دواند و بغض راه گلویم را می بندد سوغات زائرانت برای من چیزی جز دلتنگی و حسرت نیست اشک هایی که بی امان می ریزند سوغات دل جامانده ی من است دلی که از راه دور عطر کربلا را نفس می کشد برای من این سوغات ها تنها نمکی است بر زخم کهنه ی انتظارم اما با همه ی این تفاسیر مولای من عمری است که می دانم بضاعت ناچیز من دربرابر عظمت عشق شما هیچ است اما آیا دلتان می آید نگاهی از سر لطف بر این جامانده ی دلشکسته نکنید؟دعایی از سر کرم برایم نکنید؟دلتان می آید همه را بطلبید و این عاشق دل خسته را دعوت نکنید؟
باشد که روزی دست تقدیر این دوری را به پایان برساند و این حسرت دیرینه با شمیم عطر کربلا به آرامش برسد تا آن روز جانم در آتش فراق می سوزد و چشمانم در انتظار وصال به آسمان دوخته خواهد ماند0000000
پدیدآورنده:زهراسعدی لک