سوغات اربعین
مثلا من را هم طلبیدند.
من هم کربلا رفتم .
مثلا من هم عمود به عمود ، هم نفس با عشاق، به سمت معشوق رفتم.
مثلا من هم چای عراقی نوشیده ام .در طریق ، همنوا با ذکر یا اخیِ زینب قدم برداشته ام .
مثلا …موکب دیده ام ، بین الحرمین دیده ام ، شبی در ایوان نجف بودن دیده ام .مثلا من هم کربلایی شده ام .
مثلا من هم سوغاتی اورده ام .
یک قلب سفید که سیاهیش را در عراق جا گذاشته ام ،
کمی تربت،
چند متری پارچه سیاه چادر ،
یک عکس .میگویند عکس عباس است .عباس ابن علی .زیباست .من برای دیوار اتاق خانه ام ،عکس سردار اورده ام .
مثلا یک انگشتر اورده ام .مرد عراقی گفت روی نگینش چه بنویسم ؟
باز هم بین دو راهی ماندم .باز هم نتوانستم بین حسین و عباس یکی را انتخاب کنم .
حک کرد:ابن علی
من نام پسر علی را سوغاتی اورده ام .
مثلا …مثلا به ایران رسیده ام .چادرم بوی حرم میدهد .من بوی حرم اقا به سوغات اورده ام .
گالری گوشیم پر است از عکس .عکس حرم، زوار ، طریق الحسین ،عکس میزبان عراقی
من عکس حرم به سوغات اورده ام .
و اخرین چیزی که به سوغات اورده ام ، یک قول است .از امام قول گرفته ام که شبی در قبر مهمانم شود .
من قول از امام به سوغات اورده ام.
و در تمام تنگناها ، در تمام دلتنگی ها ، در تمام ان روز ها و شبهایی که بغض راه گلویم را بست ، یاد تو ارامم کرد .یاد امام غریب و وحید و شهیدم …
در تمام روزهایی که امیدی ندانشتم ، تو امیدم بودی .
در تمام روزهای تنهایی ام ، تو همراهم بودی.
در تمام روزهایی شرمندگی ام ، تو مایه ی عذت و ابرویم بودی .
بمان تا ابد در کنارم که بی تو هیچم اقا ، هیچ
از بنده ی رو سیاه به شاه شهید عالم امکان
صفر سال یکهزار و چهارصد و چهل و هفت
زهراخان محمدی