روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

زهرا خان محمدی – 2025-08-19 08:20:02

سوغات اربعین

 

مثلا من را  هم طلبیدند.

من هم کربلا رفتم .

مثلا من هم عمود به عمود ، هم نفس با عشاق، به سمت معشوق رفتم.

مثلا من هم چای عراقی نوشیده ام .در طریق ، همنوا با ذکر یا اخیِ زینب قدم برداشته ام .

مثلا …موکب دیده ام ، بین الحرمین دیده ام ، شبی در ایوان نجف بودن دیده ام .مثلا من هم کربلایی شده ام .

 

مثلا من هم سوغاتی اورده ام .

یک قلب سفید که سیاهیش را در عراق جا گذاشته ام ،

کمی تربت،

چند متری پارچه سیاه چادر ،

یک عکس .میگویند عکس عباس است .عباس ابن علی .زیباست .من برای دیوار اتاق خانه ام ،عکس سردار اورده ام .

 

 

مثلا یک انگشتر اورده ام .مرد عراقی گفت روی نگینش چه بنویسم ؟

باز هم بین دو راهی ماندم .باز هم نتوانستم بین حسین و عباس یکی را انتخاب کنم ‌.

حک کرد:ابن علی

من نام پسر علی را سوغاتی اورده ام .

 

مثلا  …مثلا به ایران رسیده ام .چادرم بوی حرم میدهد .من بوی حرم اقا به سوغات اورده ام .

گالری گوشیم پر است از عکس .عکس حرم، زوار ، طریق الحسین ،عکس میزبان عراقی

من عکس حرم به سوغات اورده ام .

 

و اخرین چیزی که به سوغات اورده ام ، یک قول است .از امام قول گرفته ام که شبی  در قبر مهمانم شود .

من قول از امام به سوغات اورده ام.

 

و در تمام تنگناها ، در تمام دلتنگی ها ، در تمام ان روز ها و شبهایی که بغض راه گلویم را بست ، یاد تو ارامم کرد .یاد امام غریب و وحید و شهیدم …

در تمام روزهایی که امیدی ندانشتم ، تو امیدم بودی .

در تمام روزهای تنهایی ام ، تو همراهم بودی.

در تمام روزهایی شرمندگی ام ، تو مایه ی عذت و ابرویم بودی .

بمان تا ابد در کنارم که بی تو هیچم اقا ، هیچ

  از بنده ی رو سیاه به شاه شهید عالم امکان

صفر سال یکهزار و چهارصد و چهل و هفت

زهراخان محمدی

 

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.