تماس با ما
در صورت بروز هرگونه سوال یا مشکل میتوانید با ما در ارتباط باشید
علی اصغر سرش را روی شونه مادر گذاشته بود ،
تپش های قلبش صدای هق هق میداد
صدای غمیکه در راه بود
دست روی گونه ای نرم اش کشید
زمزمه کنان : خوابیدی پسرم؟
امشب برات لالایی نخواندم
شاید این اخرین لالایی باشه
دیگه صدای نمانده ،
دیگه دلی نماده
منممثل تو صدای وودلم گرفته
صدای قدم های اشنا به خیمه نزدیک میشد .هرچقدر نزدیکترمیشد .بوی آشنایی به مشامم میخورد
بوی که امشب خیلی خوشبو تر شده بود .
هرچقدر نزدیکتر میشد
دلم لرزمیگرفت
پرده خیمه را کنار زد .امام حسین بود
هیچحرفینزد
فقط با چشمانش نگاهم کرد
حسین خم شد نگاهیبه علی اصعر کرد و نگاهی بهآسمان
و ارام گفت ، رباب وقتشه
بچه را محکم تر از همیشه بغل کردم
ارامزمزمه کردم .ولی این هنوز نفسای گریه اشو هنوز تموم نکرده ، آقا
حسین اشک از چشمانش جاری شد و با گوشه قبای دستش اشکهایش را پاک کرد
و بچه را گرفت
گفت
اینپسر خودش یه نفسه
این اخرین جمله ای بود که گفت و رفت
کمیبعد صدای تیر امد
رباب دوید
فقط
آعوش مردی را دیدکه بر سینه خاک خوابیده
ان شب همه در ماتم بودن
ان شب
دیگر
هیچکس لالایی
نخواند
پویش سوغات اربعین با هدف به تصویر کشیدن راهپیمایی اربعین و نمایش اجتماع عظیم مسلمانان و خلق این رویداد جهانی در قالب های فیلم، عکاسی، کلیپ. شعر، دلنوشته و خاطره، خوشنویسی و نقاشی برگزار میگردد.
021-67641716
Culture@jdsharif.ac.ir
تهران، بلوار اکبری، کوچه شهید قاسمی، سازمان جهاددانشگاهی صنعتی شریف