روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

رضا جلوه – 2025-08-16 15:16:41

 دلا بسوز

اثر : دل نوشته اربعین

چند سالی بود جامانده بودم… حسرت اربعین، مثل زخمی همیشه تازه، بر دل من بود. هر بار که کاروان‌ها راهی می‌شدند، من تنها می‌ماندم و با آهی جانسوز، خودم را در صف جاماندگان می‌دیدم.
اما امسال، لطف خدا دستم را گرفت. با خانواده راهی شدیم. راهیِ جاده‌ای که تمامش بوی حسین می‌دهد. هر جا چشم می‌چرخاندی، سفره‌ای گسترده بود؛ دست‌هایی پرمهر، لقمه‌ای نان، جرعه‌ای آب… و ما سیراب می‌شدیم از عشق خادمان حسین.
اما… دل من سیراب نشد. نمی‌دانم چرا!
پاهایم به حرم رسید، اما دلم جا ماند.
می‌ترسم آن همه اطعام و محبت، سنگینی کرده باشد روی دلی که باید سبکبال، خودش را به حسین می‌رساند.
حالا برگشته‌ام… و حسرتی تازه بر دلم نشسته.
حسرت اینکه چرا در مسیر، دلم را جا گذاشتم؛
و به حرم، فقط تن خسته‌ام رسید.
اما شاید این هم خودِ خواسته‌ی حسین باشد…
که دلم بسوزد و آرام نگیرد.
شاید قرار است این سوز، مرا نگه دارد،
که «دلا بسوز، که سوز تو کارها می‌کند…»

رضا جلوه

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.