روز و
ساعت مانده تا اربعین حسینی
انّا علی العهد

راضیه باقرزاده – 2025-09-05 08:54:42

«مشق عشق بر جاده‌های دلدادگی»

اربعین، نه فقط یک تاریخ، که مرثیه‌ای است جاری در رگ‌های زمان، سفری است به انتهای خویشتن. این بار، نه زائر، که مشتاقِ رهگذارِ این مسیرم؛ کوله‌بارم خالی از زاد توشه، اما دلم لبریز از نجوای گمشده‌ای که در همهمه زائران گم شده است. سوغات اربعین، نه از جنس خاک و سنگ، که از عطرِ نذرِ در باد پیچیده است؛ از طعمِ اشک‌هایی که بر گونه‌های غریبه‌ها چکیده و در راه، چون رودخانه‌ای به هم پیوسته، جاری شده‌اند.
راه، پر از قصه‌های ناگفته است. هر قدم، داستانی از ارادت، از جان‌فشانی، از عشقی که مرز نمی‌شناسد. در میان انبوه جمعیت، گویی همه یک روح شده‌اند در کالبدی واحد، در جستجوی حقیقتی که در کربلا متجلی شد. زمزمه‌ها، یا حسین گفتن‌ها، یا ابالفضل شنیدن‌ها، همه موسیقی متن این سفر است. هوا آکنده از عطرِ نانِ نذری است که دست به دست می‌چرخد، از لبخندهایی که در عین خستگی، چون ستاره می‌درخشند.
هر زائر، کوله‌باری از خاطرات و تجربیات را با خود به ارمغان می‌برد. یکی تسبیحی پیدا کرده که دانه‌هایش بوی تربت گرفته، دیگری پیراهنی که زیر نورِ چراغِ موکب‌ها، آبروی تازه یافته است. اما سوغات حقیقی، آن چیزی نیست که در مشت گره کرده جای می‌گیرد؛ بلکه آن نوری است که در عمق جان تابیده، آن درسی که از صبر و استقامت آموخته شده است.
این راه، جاده‌ای است که به سوی خدا می‌رود، جاده‌ای که در آن، نفس کشیدن هم عبادت است. خاکِ راه، بوی غربتِ حسین (ع) می‌دهد و نسیم، نفس‌های یارانِ او را به همراه دارد. در این میان، دل، چون پرنده‌ای بی‌قرار، در قفسِ سینه‌ات بال می‌زند، در آرزوی وصال، در طلبِ درکِ عظمتِ این سفر. سوغات اربعین، همین عطشِ دیدن، همین دلتنگیِ وصل، همین عهدِ نو با خداست که در دلِ هر زائر، چون بذری کاشته می‌شود و امید که ثمر دهد.
۶۰۶

راضیه باقرزاده،استان بوشهر،بندرریگ

مرکز گناوه

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.