به هر گامی که میپیچد، نوای تار لرزانم
دلی سر میزند از جان، به سوی یارِ عطشانم
زمین تشنهلب و لَرزان، ز شوقِ دیدنِ باران
به هر موکب، هوایی تازه، میگیرد تن وجانم
کویر، آرام مینوشد ز چشمانِ پُر از باران
گواه است این مسیرِ خاک، بر سیلاب چشمانم
سکوتِ شب، پر از نجوا، ستاره، می کشدهی آه
که میگوید ز حالِ ما، به گوشِ ماه گریانم
مسافر، گیسوانِ باد را در دست میگیرد
به هر پیچِ رهی، صد شوق، میگیرد خیابانم
جنون، آئینه در آئینه، میگردد، نمیماند
که این راهِ پر از حیرت، بُوَد معراجِ امکانم
حسین!ای قامتِ سبزِ جنون ای سرو خون آلود
تویی تفسیرسرخ عشق در بستان ایمانم
پیامت را به عالم میرسانَد اربعین هرسال
که اینجا رستخیر عشق باشد سرخ می مانم
راضیه باقرزاده ، ۳۸ ساله ،استان بوشهر ،بندرریگ