راضیه باقرزاده – 2025-08-17 09:53:08

تا فتنه در خیال سقیفه مکان گرفت
خون خدا تمامی هفت آسمان گرفت
تاریخ شاهداست که آن روز درغدیر
دستی شکست بیعت ودستی کمان گرفت
‌ازترکش سقیفه رها شد هزار تیر
تا آخرش به سینه ی صاحب زمان گرفت

این نامه ها که با خطِ تزویر کوفه بود
از جوهر دو رنگ خلیفه امان گرفت
انداخت از کلاف شب کوچه ماه را
تیرسه شعله ای که شب از خیزران گرفت

حالا میان گله ای از گرگ، یوسفی
مانده که بوی پیرهنش را جهان گرفت

پیغمبری رسالت خود را تمام کرد
وقتی به روی نیزه سرش آشیان گرفت
**
زین کرد اسب را وپریشان به تاخت رفت
مردی که دل زچشم و دلِ دلستان گرفت
می رفت روز واقعه، اما چه حیف دیر!
قصه به سر رسید وغزل را زبان گرفت