روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

حدیث علی اکبری – 2025-09-06 18:02:14

پویش ملی سوغات اربعین

نوشته حدیث علی اکبری

استان البرز

حسین جان، امام مهربان و مظلوم من

اربعین آمد و من اینجا، تنها نشسته، برای تو و اربعین تو، برای زائران مسیر عشق، چند کلامی حرف دل می‌نویسم. گفته‌اند دلنوشته باید حاصل تامل شخصی با اربعین باشد… مگر غیر از این است؟ من با تو و با یادت عهدها بسته‌ام و مرثیه‌ها گفته‌ام، هرچند هرگز زائرت نبوده‌ام.

می‌بینی حسین! اشک‌هایم را… هرگز در این سال‌ها به خود نگفته‌ام از قافله جا مانده‌ام. منی که صبحم را با سلام به تو آغاز می‌کنم و نام تو و راهت را به فرزندانم هر روز و هر زمان آموخته‌ام. گرچه پایم به کربلا نرسیده، اما قلبم آنجاست؛ جایی که عشق و وفاداری به هم پیوند می‌خورد، نقطه‌ای که در سکوت، غوغا می‌کند.

من با هر تصوری که از آن مسیر دارم، با تو تجدید عهد می‌کنم و اشک‌ریزان کتاب سرخ عاشورا را ورق می‌زنم. من در خانه بودم و بوی گرم نان موکب‌ها و رایحه چای عراقی به مشامم می‌رسید. من به آوای زائرانی که هروله‌کنان به ندای “هل من ناصر” حسین پاسخ می‌دادند، گوش جان می‌سپردم. دلم با عاشقانی بود که با پای پیاده از دوردست‌ها مسیر نور را پیموده بودند تا فقط برای لحظه‌ای صحن تو را نظاره کنند.

حسین جان، عطر حرم تو هنوز با گذشت ۴۳ بهار روزی من نشده، اما من هر روز عطر حضور تو را استشمام می‌کنم. این عشق، شوقی است که هرگز خاموش نخواهد شد. می‌دانم قیام تو و پیروزی خون بر شمشیر تنها یک روز در تقویم نیست، بلکه واقعه‌ای است که تا همیشه در دل تاریخ جاری‌ست و تا ابدیت نام تو در تارک آسمان می‌درخشد.

قدم‌هایی که در راه حسین برداشته می‌شود، هرچند فرسنگ‌ها از آن دیار فاصله داشته باشد، برای همیشه یک تحول است؛ گویی پرنده‌ای خسته با بال‌هایی شکسته و دلی درمانده در گوشه‌ای پرواز را تمرین می‌کند، دلش در آسمان است و پایش در زمین، تا تلالو معجزات و کرامات را از برترین‌های عالم هستی ببیند و پر پرواز گشاید.

کربلا نرفته‌ام، اما غم صحرای نینوا را از تصویر ماتم‌زده آن حس کرده‌ام. این صحرای خشک و سوزان که خون آزادگان عالم بر آن سرازیر شد، در ابدیت در سوز و گداز خواهد ماند. من شرمِ رود فرات را از فاصله‌ها درک می‌کنم؛ که چگونه تشنگی لاله‌های سرخ و گلگون شدن دشت را دید و نتوانست به العطش تشنگان پاسخ دهد.

کربلا نرفته‌ام اما دلم با حسین است، با سرور آزادگان عالم که فریاد مظلومیتش در تاریخ طنین‌انداز شد. دلم با وفاداری عباس علی‌ست، دلم با قلبِ سوخته زینب کبری‌ست، دلم با فرزندان و اصحاب نیک‌سیرت حسین است و از همین روست که هر صبح وشام به او سلام می‌گویم:

“السلام علیک یا ابا عبدالله”

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.