«دلم از قافله جا نمانده…»
پا نداشتم که بیایم،
اما دلم آمد…
پیش از همه،
بیکولهبار، بیویزا،
فقط با یک آه.
هر شب،
وقتی زائران در بینالحرمین قدم میزنند،
من هم کنارشانم…
در خیالم،
در اشکهایم،
در ذکرِ بیصدای «یا حسین».
میگویند جاماندهام…
اما نه…
من فقط سهمم این بود
که از دور بسوزم،
تا حرارتی در جانم بماند
که خاموشی نپذیرد.
کربلا، مقصد پا نیست،
مقصد دل است.
و دلِ من،
سالهاست در حرم تو جا مانده یا حسین…
ترنم قربانیان
اراک