تا مهر قرمزرنگ خروج از ایران بر گذرنامهام نخورده بود هر آن امکان میدادم با اتفاقی یا دلیلی از این سفر جا بمانم، نمیدانم چرا فکر میکردم امسال شاید روزیام نباشد که راهی سرزمین عشق شوم، سرزمینی که به برکت حسین(ع)، عزیز فاطمه سرشار از نور است، مسیری که آسمانیترین جاده خاکیست و اگر نگاه کنی فرشتگان زمینی و آسمانی را میبینی.
به نجف میرسیم، گرم است اما آزاردهنده نیست در شهر خودمان که شهری سردسیری به حساب میآید تحمل نیمی از این حد گرما را هم ندارم. برای استراحت وارد موکبی به نام علی بن ابیطالب(ع) که ۲۰ دقیقه تا حرم فاصله دارد میشوم.
با دیدن خادمانی که چندی ست در ایام اربعین از نجف تا کربلا مستقر شده و در گرمای خرماپزان مشغول خدمت رسانی به زائران هستند، کسانی که به عشق حسین(ع) خانه و کاشانه خود را رها کردند و انتخاب کردند که در این گرما به زائران خدمت کنند، به فکر فرو میروم که به راستی حسین(ع) و خون او با شیعیان و غیر شیعیان چه کرده که عاشقانی این چنین دارد!
پیاده روی اربعین بدون سختی، مشقت و رنج نیست. اصلا بدون رنج نمیتوان طی طریق کرد، مگر زینب(س) و کاروان اسرا بدون سختی آن را طی کردند که ما بیرنج آن را بپیماییم.
البته که توهینها، اهانتها و آزارهایی که به ایشان رسید را هیچ وقت درک نخواهیم کرد، ما نام زوار حسین(ع) را به دوش میکشیم و همین عنوان موجب میشود خادمان و مردم عراق احترام زیادی برایمان قائل باشند.
حدیثی از پیامبر به ذهنم میرسد که حلاوتی از عشق حسین(ع) در قلوب شیعیان تا ابد زنده است که هیچگاه خاموش نمیشود. اما جنس این حلاوت و اشتیاق از چیست که در قرن ۲۱ اوج آزادی، اختیار و خودمحوری انسان، حرکت در راه حسین(ع) و خادمی در این راه او را به اوج میرساند. در مسیر اربعین مادیترین و خاکیترین نیازها و همه مسائل دنیوی هم رنگ و بوی آسمان دارد چون معطر است به عشق حسین(ع)، همه چیز حول محور اباعبدالله(ع) میچرخد و ارزش مییابد.
اما پیادهروی اربعین بعد از ایام آن تمام نمیشود، اربعین خود مکتبی است از عاشورا که درس عزت و آزادگی و خوسازی میدهد، اینکه باید تلاش کرد، رفت و خسته نشد تا به زیباترین سرمنشأها رسید، به آرمانیترین هدفها این مسیر مصداق آیات «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ» ست و انتهای آن ظهور منتقم خون حسین و منجی تمام بشریت است.
اکرم یوسفی پارسا از همدان