به عشق آقا قلم میزنم
بسمالله الرحمن الرحیم
سعی شده هم از تجربه ، خاطره استفاده بشه و یه داستان یا دلنوشته طوری ثبت بشه
سلام بر حسین، سلام بر اربعین، سلام بر زائرانی که با پای پیاده، دلهایشان را به کربلا رساندند.
چه بنویسم از این سفر؟ از کجا شروع کنم؟ از لحظهای که برای اولین بار نگاهم به گنبد طلایی افتاد یا از قدمهایی که در بینالحرمین برداشتم؟ شاید هم از اشکهایی که بیاختیار از چشمانم جاری میشد.
زیارت اولیها:
چقدر زیبا بود دیدن چشمهای پر از اشک و لبخند زیارت اولیها. انگار تمام زندگیشان را در یک نگاه به گنبد آقا خلاصه میکردند. حس میکردم دلهایشان تازه از قفس دنیا رها شده و در آسمان کربلا به پرواز درآمده است.
مهماننوازی مردم عراق:
مگر میشود از کربلا نوشت و از مهماننوازی مردم عراق نگفت؟ مردمی که تمام دار و ندارشان را فرش زیر پای زائران حسین میکنند. از نان تنوری و چای عراقی گرفته تا ماساژ پا و اسکان شبانه، همه و همه رایگان و با عشق. انگار خودشان را خادم زائران میدانند و این خدمت را افتخاری بزرگ میشمارند.
همبستگی مردمی:
اربعین، تابلوی بینظیری از همبستگی و همدلی است. از هر قوم و نژادی، از هر رنگ و زبانی، همه زیر یک پرچم جمع شدهاند: پرچم حسین. فقیر و غنی، پیر و جوان، همه دست در دست هم، مسیر عشق را طی میکنند.
استجابت دعا:
در کربلا، انگار آسمان به زمین نزدیکتر است. دعاها زودتر به اجابت میرسند. دلهای شکسته، زودتر التیام مییابند. من هم با دلی شکسته به کربلا رفتم و با دلی آرامتر برگشتم. حس میکنم آقا صدایم را شنید و حاجتم را برآورده کرد.
مواکب:
موکبها، نماد عشق و ارادت به حسین هستند. هر موکب، یک ایستگاه استراحت، یک پناهگاه امن، یک سفره پر از برکت. در موکبها، همه چیز پیدا میشود: از غذا و نوشیدنی گرفته تا خدمات پزشکی و فرهنگی. موکبها، قلب تپنده اربعین هستند.
جاماندگان اربعین:
دلهای جاماندگان اربعین، پر از حسرت است. آنها که نتوانستند به کربلا برسند، چشم به راهِ عکسها و فیلمهای زائران هستند. آنها هم در دلهایشان، یک کربلا دارند.
خادمان حسینی:
خادمان حسینی، فرشتههای زمینی هستند. آنها که بیمنت و بیریا، به زائران خدمت میکنند. از شستن ظرفها و تمیز کردن خیابانها گرفته تا پختن غذا و توزیع آب، همه کارها را با عشق انجام میدهند.
همراهی نسلها:
اربعین، پلی است بین نسلها. پدران و مادران، فرزندانشان را با خود به کربلا میبرند تا عشق به حسین را در دلهایشان نهادینه کنند. پیرمردها و پیرزنها هم با عصا، مسیر عشق را طی میکنند.
خانواده من:
سفر اربعین امسال، با خانوادهام صفای دیگری داشت. دیدن شوق و اشتیاق همسرم و فرزندانم، لذت سفر را برایم دوچندان کرد. با هم گریه کردیم، با هم خندیدیم و با هم، درس عشق و ایثار را آموختیم.
زائران:
زائران اربعین، آیههای عشق هستند. هر کدامشان، قصهای دارند. قصهای از دلدادگی، قصهای از امید، قصهای از ایمان. در چهره تکتکشان، میتوان عشق به حسین را دید.
کرامات و اتفاقات تأثیرگذار:
در سفر اربعین، کرامات زیادی دیدم. از شفای بیماران گرفته تا گرهگشایی از مشکلات. اما مهمترین کرامت، تغییر دلها بود. در کربلا، دلها پاکتر میشوند، قلبها مهربانتر میشوند و انسانها، به خدا نزدیکتر میشوند.
دلتنگیها:
حالا که از کربلا برگشتهام، دلم برای آن حال و هوا تنگ شده است. برای آن سادگی، برای آن صفا، برای آن معنویت. دلم میخواهد دوباره به کربلا برگردم و دوباره، زائر حسین باشم.
ختم کلام:
اربعین، یک سفر نیست، یک تحول است. یک فرصت است برای پاک شدن، برای بهتر شدن، برای عاشق شدن. اگر قسمت شد، حتماً به کربلا بروید. مطمئن باشید، زندگیتان بعد از این سفر، رنگ و بوی دیگری خواهد گرفت.
اللهم ارزقنا زیارة الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الآخرة
نویسنده: امیر محمد اکبرزاده