پیاده تا خورشید
راهپیمایی اربعین تنها سفری در جغرافیا نیست بلکه حرکتی در تاریخ است؛ آن هم نه به گذشته بلکه به آینده. آنچه به این سفر جغرافیایی عمق و معنای تاریخی بخشیده، تحولی است که در «بصیرت» راهپیمایان پدید آمده است.
اربعين آمد دلم را غم گرفت بهر زينب عالمي ماتم گرفت
سوز اهل آسمان آيد به گوش نالۀ صاحب زمان آيد به گوش
نمیتوان از کنار پیادهروی عظیم اربعین بی اعتنا گذشت. این را همه کسانی که تجربه بدیع این راهپیمایی را پشت سر گذاشتهاند، میگویند.
اینجا کربلاست، شهر عشق و شور و شعور، همان دیار خون و قیام حسینی و امروز، روز حضور میلیونی عاشقان در پیادهروی عظیم اربعین حسینی تا اینجا که مرکز عاشقی است.
دلدادههای دلتنگ، گامبهگام خود را به این سرزمین رساندهاند، سرزمینی به بلندای افق که دل هر مسلمانی را روانه این میدان میکند.
بیدلیل نیست که امام صادق(ع) درباره ثواب زیارت امام حسین(ع) با پای پیاده میفرماید: «کسی که با پای پیاده به زیارت امام حسین برود، خداوند به هر قدمی که برمیدارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو میفرماید و یک درجه مرتبهاش را بالا میبرد.»
ساعت ۱۹ همراه پدرم، برادر و زن داداشم از خانواده خداحافظی کردیم سوار ماشین و شدیم به سمت مرز مهران حرکت کردیم. نیمه شب به مهران رسیدیم و از مرز رد شدیم وارد کشور عراق شدیم. سجده شکر بجا آوردم و خودم را به بهشت نزدیک دیدم.
از دیگران شنیده بودم ولی اولین بار بود که میدیدم و خدا را شکر میکردم. حسین تو چیستی که جهانيان را اینگونه گرد هم جمع کردهای؟ عمود به عمود میگذشتیم و به کربلا نزدیکتر میشدیم.
هر قدم نیتی بود و هر نفس سلامی به کربلا، در میان این اقیانوس سیاهپوش چهرهها دیدنی بود، پیرمردی کمرخمیده عصای چوبیاش را محکم به زمین میفشرد و زیر لب چیزی زمزمه میکرد چشمهایش بارانی بود گویی تمام جاده نجف تا کربلا را در خیالش قدم میزد.
کمی آنطرفتر مادری جوان کالسکهی فرزندش را با طمأنینه هل میداد کودک با چشمانی معصوم و کنجکاو به پرچمهای در اهتزاز خیره شده بود، نگاه مادر ترکیبی از عشق و اراده بود گویی با هر قدم نه فقط جسم فرزند که روح او را نیز در این مسیر متبرک میکرد.
در میان جمعیت شور جوانان با سربندهای «یا قمر بنیهاشم» حال و هوای دیگری به مسیر بخشیده بود، آنها که امسال توفیق خدمت در عمودهای مسیر کربلا را نیافته بودند آمده بودند تا در شهر خود علمدار این عشق باشند.
در طول راه صحنههای خدمترسانی تجلی کرامت حسینی بود، در کنار جوشش خودجوش مردمی و موکبهای کوچکی که با عشق، شربت و خرما تعارف میکردند موکبهای بزرگ و سازمانیافته سپاه و هلال احمر نیز جلوهای دیگر از خدمترسانی را به نمایش گذاشته بودند. ایستگاههای سلامت هلال احمر با حضور امدادگران و تجهیزات کامل مأمنی برای سالمندان و کسانی بود که در میانه راه نیاز به نفسی تازه یا رسیدگی پزشکی داشتند، دیدن امدادگری که با مهربانی فشار خون پیرمردی را میگرفت خود روضهای مجسم از مراقبت و دلجویی بود.
امیدوار بودیم که انتهای راهمان به زیارت مولایمان ختم شود. خدایا باورم نمیشد که میتوانم در پیاده روی اربعین برای اولین بار شرکت کنم و این سعادت شامل حالم شده خدای مهربانم از تو سپاسگزارم.
نزدیک غروب بود که به ورودی کربلا رسیدیم، نا نداشتیم و گرما امانمان را بریده بود اما دیدن تابلوی کربلا توی مسیر یکباره همه چیز را عوض کرد. باورش سخت بود. فکر رسیدن به کربلا نیروی تازهای به همه داده بود. حس و امید رسیدن، خستگی را از تنمان درآورده بود. اما انگار پاها شرم داشتند با کفش تا کربلا بروند. انگار از اهل بیت امام خجالت میکشیدند.
شروع کردیم به درآوردن کفش هایمان. بعضی از بچهها کفشهاشان را از بند، به کیفشان آویزان کرده بودند. یاد حر افتادم. حر ابن یزید ریاحی، وقتی می خواست با تمام خطاهایی که کرده بود، از امام حسین (ع) عذرخواهی کند. حری که چکمههاش را پر از خاک و سنگ کرد و سر به زیر انداخت و رفت طرف ارباب. گمان میکنم توی آن شرایط، همه حس و حال مرا داشتند.
شب اربعین به کربلا رسیدیم باز هم پیاده به راه افتادیم تصمیم گرفتیم به حرم برویم. خیلی شلوغ و حرکت سخت بود، دیگر آرام و قرار نداشتم، دلم برای حرم پر میزد، آرام آرام حرکت کردیم.
وقتی حرم را دیدی دیگر همیشه دلتنگ هستی و عاشق بین الحرمین آن میشوی. سیل جمعیت و خیل عاشقانی که به سوی حرم روان بودند قابل شمارش نبود. سمت راست و چپ خیابان موکب بود و در تمام مسیر و تقریبا از همۀ موکبها، نوای مداحی و عزاداری عربی پخش میشد و از دور گنبد نورانی و زیبای حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) دیده می شد. قرص کامل ماه که رنگ روشن و سرخ تری داشت شب کربلا را زیباتر میکرد.
ابراهیم شریفی
خیلی عالی
ارایه های ادبی خیلی جالب بود
این متن با زبانی شاعرانه و احساسی، تجربهای معنوی را به تصویر میکشد که خواننده را با خلوص نیت و شور دینی همراه میسازد.
ترکیب توصیفهای عینی (راه، موکبها، زائران) با مضامین عرفانی و تاریخی، عمق و اصالت روایت را افزایش داده است.
انسجام عاطفی متن و حضور باورهای دینی در کنار جزئینگری انسانی، آن را به اثری تأثیرگذار و الهامبخش تبدیل کرده است.
این متن با زبانی شاعرانه و احساسی، تجربهای معنوی را به تصویر میکشد که خواننده را با خلوص نیت و شور دینی همراه میسازد. ترکیب توصیفهای عینی (راه، موکبها، زائران) با مضامین عرفانی و تاریخی، عمق و اصالت روایت را افزایش داده است. انسجام عاطفی متن و حضور باورهای دینی در کنار جزئینگری انسانی، آن را به اثری تأثیرگذار و الهامبخش تبدیل کرده است.
👍