اثر ارسالی 2
قصه عاشورا از تو شروع شد …
تویی که مجلس بزم یزید را به رزم کلام مبدل نمود ی و هجای حق را با تاریخ محمد پیوند زدی و چونان مادرت
در مجلس کوفه برا ی مردمان وعظ خواندی.
چنان ندای تو به عرش الهی پیوند خورده بود و از عمق عرفانت خبر میداد که گویی رای ت اال جمیال را جبرئیل
کریم چنان آیات پروردگار به زبانت می راند و تو آبستن رسالتی بی پایان شد ی ، رسالت تو از آن پس دریدن
تنگ نظری مردم و به بیدار ی مولود آوردنشان بود.
وجدان هایی که به زر بنی ام یه اندوخته شد را به پشیمانی واداشتی چنان که هر شب خویش را لعنت گو ی خود
بودند و روز را به گری ه جفایی که بر حسین رانده بودن ت یره نمودن .
در شام و مجلسی که ز تیره رایی یزید پای میکوبیدن، معدن انذار شدی و با نگاهت و کالم آمیخته به حمد
پروردگارت تجسم آیه أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ در زمین ماتم زده گشتی، خنده های
آغشته به شیرینی پیروزی بر حسین را با وعده انتقام سخت خدا به استهزا گرفتی.
جان برادر در آن لحظات سخت وداع با او، تو را چه رسالت داد که از به اسارت رفتن حقانیت ابا عبداهلل و
پوشیدن جامه حق بر تن باطل عیان بر حذر شدی و برای ادا آن نخستین مجلس عزای حسین را تو برپاداشتی ،
ان هم در میان دشمنانی که شکم به خمر حرام کرده و چشم از هوس سیر داشته و گوشواره های شما را به
بهای دوزخ به جان خریدن ، تو آیینه شدی و شامیان از این آیینه چهره حقیقی خود را دیدن و به حال خود
گریستن ؛ وارثان حدیث ثقلین را چه نیاز به اندوه کافران.
از آن عصر کربلا تا تا کنون تو یگانه بانوی تاریخ ساز جهان شد ی .