فرزانه تقی پور – 2025-10-05 10:52:24

۱۴۰۲ در سرداب حرم حضرت عباس میخوابیدیم و فقط یک پله برقی تا حرم فاصله داشتیم برای نماز صبح بلند شدم و هر دفعه بالا میرفتم کیفی که داخلش پاسپورت بود را میبردم‌ این دفعه گفتم حالا همینجا پیش بقیه اثاث هست سریع میایم و اینجا پر دوربین است
رفتم بالا امدم پایین اثاثم نبود یکی گفت خادمهای شیفت شب بردند تحویل دفتر دادند یکی از خادمها گفت علی بابا
گفتم یعنی چی اهوازی ها گفتند اینجا به دزد میگند علی بابا
خیلی ناراحت شدم گفتم اینجا حرم حضرت عباس خوب بگید سارق
دو روز خیلی ناراحت نبودم و میگفتم پیدا میشه و همجا را میرفتم میگشتم ولی روز سوم یکدفعه ناراحت شدم گفتم حضرت عباس میرم حرم امام حسین میگم وسایلم توی حرم شما گم شده داشتم میرفتم وسط راه توی بین الحرمین پشیمان شدم و فقط رفتم حرم امام حسین بعد نماز ظهر اومدم توی دفتر گمشدگان بین الحرمین
خادم داشت ناهار میخورد گفتم پاسپورتم گمشده وسط ناهار بلند شد و اسمم را توی کامپیوتر زد گفت صبح اوردند اینجا
بعد گفت هر روز اومدی اینجا گفتی وسایلم توی حرم حضرت عباس گم شده الان اینجا چی کار میکنه

فرزانه تقی پور
استان قزوین شهر محمدیه