بسم رب شهدا
دلنوشته اربعین: گامهایی در وادی عشق و ایثار، با طعم چای و شیرینی موکبها
قدم در راهی میگذارم که هر گامش، تسبیحی است از شور و شعور، و هر نفسی که در آن کشیده میشود، حکایت از عشقی دیرینه دارد. اینجاست که زمین به آسمان نزدیکتر است و هر دلی که میتپد، یاد حسین (ع) را فریاد میکشد. در این مسیر، صبر و استقامت، توشهی راه است و نماز، ستون ایمان، که بی این دو، پای رفتن سست میشود و دل از تکاپو میافتد.
میلیونها نفر، از هر نژاد و با هر زبانی، با پای پیاده، گاه با کولهباری از غم و گاه با قلبی مالامال از امید، دست در دست هم میآیند تا لبیک بگویند به ندای “هَلْ مِنْ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی” که هنوز از کربلا به گوش میرسد. برادری و یکدلی اینجا موج میزند، نه تنها در هر موکبی، بلکه در هر نگاهی، در هر لبخندی، در هر دستی که بیمنت یاری میدهد و خستگی را از جان برادرش میگیرد. انگار همه یک روح در بدنهای متعدد شدهاند و در این دریای مواج انسانیت، تنها یک مقصد را میبینند.
در این مسیر، موکبها، پناهگاهی هستند از خستگی راه، خانههایی از جنس نور و عشق. هر موکب، گوشهای از بهشت است، جایی که میزبانی به اوج خود میرسد. میزبانان، با روی گشاده و دلی مملو از محبت، هر آنچه دارند، حتی آب و نان خود را، با میهمانان حسین (ع) تقسیم میکنند. در میان این همه سخاوت، عطر چای عراقی، مشام را پر میکند و طعم گس و شیرینش، خستگی را از تن میزداید. این چای، تنها نوشیدنی نیست؛ نمادی از مهربانی بیپایان و دلهای گشادهای است که بیتوقع به خدمت زائران میشتابند. عطر هل و میخک، همراه با طعم دلچسبش، گویی پیامی از مهماننوازی را با خود حمل میکند، پیامی از برادری و همدلی در این طریق بهشتی.
و اما شیرینی این راه… چطور میشود از موکبها گفت و یادی از دهینهای گرم و عطرآگین، آن شیرینیهای ساده و بیتکلف که انگار با شهد عشق عجین شدهاند، یا حلواهای عربی که با هر قاشقش، طعم ارادتی عمیق را به کام مینشاند، نکرد؟ اینها تنها شیرینی نیستند؛ هر لقمه از دهینهای عسلی و گرم، یا آن حلواهای سنتی، گویی تسلیبخش روح خستهی زائر است. با هر بوی آن، گویی جان تازهای میگیری، و با هر طعمش، شیرینی مسیر عشق دوچندان میشود. این شیرینیها که با دستانی پرمهر و دلی پر از ارادت آماده میشوند، نه تنها کام زائران را شیرین میکنند، بلکه انرژی تازهای میبخشند به قدمهایی که راهی کربلاست. اینجا، هیچکس غریبه نیست؛ همه زائر حسینند و میهمان اباالفضل.
چشمها پر از اشک و دلها پر از امید است. خستگی، معنایی ندارد وقتی مقصد، حرم یار است. بغضی که از مظلومیت حسین (ع) در گلو میماند و اشکی که بر گونهها میغلتد، تطهیرکنندهی روح است. این اشکها، شستشوی دلند و زنگار گناهان را میزداید. “وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ” (آل عمران/۱۶۹)؛ گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. حسین (ع) زنده است و راهش، تا ابد جاری، و اربعین تجلیگاه این حیات ابدی است.
اینجا، هر قدم، یک درس است؛ درس ایثار، درس فداکاری، درس عشق. و چه خوش گفت قرآن: “قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ” (آل عمران/۳۱)؛ بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد. و ما، با پای دل و با هر آنچه در توان داریم، پیرو حسینیم، که راهش راه خداست و عشقش، عشق الهی.
تا چشم کار میکند، شور است و اشتیاق. تا گوش میشنود، نوای “یا حسین” است که در دل آسمان میپیچد. اربعین، تنها یک پیادهروی نیست، یک بیداری بزرگ است؛ بیداری وجدانهای خفته، بیداری دلهای غافل، و بیداری عالم به حقیقت عاشورا. این یک راهپیمایی عظیم است که جهانیان را به فکر وا میدارد که “این چه سری است؟” “این چه عشقی است؟”
سفرتان پر از نور و حضورتان در این مسیر، همواره مقبول درگاه حق باشد. باشد که شفاعت حسین (ع) و اصحابش، همواره شامل حالمان گردد.