روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

سعید مبیّن شهیر – 2025-09-06 12:59:58

سبزتر از خون

 

 

زمستان، تکراری؛ پاییز با آغوش آتشین، شکوفا و بهار روشن تر از همیشه؛ فرقی به حال پرستوهای همیشه مهاجر ندارد؛ وقتی جنب حرم، چون دانه های تسبیح روی هم می­ غلتند و دل به دل در حماسه‌ای ابدی، بی‌نهایت می شوند.

هنگامی که سکوت سوزان، سرزمین انسان را می‌پوشاند و راه شعور پشت جیفه گندیده دنیا کوچک می شود، نوید طلوع در زردی خاک عراق و ریشه پای زائران قوت می گیرد و جنگلی از سرو سبز را به حرمین می رساند. قرار است پاره تاریک دنیا با کوری شب هایش، انسان های تمام شده و همسنگران فسرده شان، فرو ریزند و نذر خون حسین، با قطره قطره اش، دریا دریا سوسن خواب آلود را بیدار کند.

معرکه ها می نالند؛ بازار ملعبه ها تعطیل می شوند و محکمه ها از دادن حکمی سزاوار باز می مانند. ای فرزند آسمان؛ ای موهبت انکارناپذیر در خون شده و ای آهنگ شفقت بر آدمیان؛ آدمیان را چه شد که تو را شایان رنجی چنین عظیم دیدند و خدا را آزردند و تو را چه شد که همه آدمیان را لایق خانه ات می دانی؟! همان جا که تو را و عزیزترین یاورانت را به مسلخ بغض و خون بردند. چگونه مویه مرا، برادرم را و همه انسان ها را با تمام جانت می شنوی، بدون آن که کسی بانگ صاف هل من ناصرت را بشنود؟ از خود و خویش نالانیم و از غیر گریان. پناهمان ده ای آن کس که پناهت ندادند و صدایت نشنیدند.

میان تلاش و هدف، شک و یقین و بیکرانگی آرمان های به قساوت خو کرده، هر قدم، توده ای از نور را به شکاف تردید می ریزد. گذشته‌ها در نور این سفر به خود می‌بالد و حال، انگشت بر دهان به مصلحت و سرشت خون نگاه می‌کند. هیچ حایلی پیش رو نیست. اینجا تنها سپهری است که ارزش سقوط کردن و تنها زمینی است که ارزش هبوط کردن دارد. گویی که غیر از اینجا؛ جا نیست و غیر از این رنگ، رنگ؛ گویی غیر از این وقت، وقت نیست و غیر از این جنگ، جنگ. عاشورا، بزرگترین آغاز تبدیل شدن است، برای برون خزیدن جهان از پوست جنایت و دوباره سلاله سبز دادن. اینجاست که پرچم مهدی با خون حسین گلگون می شود و گذشته از گذشته می گذرد. اینجا شرف افتخار به بالاترین قیمت فروخته می شود و بارش اشک، تیمم خونابه دیروز می گردد. مالامال از توجه؛ بغض فرشته، غریب نیست اینجا. اینجا روایت نهفته در روح، از نهاد غلیان می کشد. اربعین، روح آشکار حماسه ای کهن در اوراق تاریخ است که با دلسوزی سبزتر از خون حسین آغاز شد و جگر خواهر رنده کرد. این چه شورش است که احدی را در لحافِ شبِ طریق گرفتار نمی کند و انتظار آفتاب عدالت را مقدس تر از عرش خداوند به تصویر می کشد. آمده، در راه قدم نمی زد که در طور سینا مناجات می کند. اینجاست که ریش سفید و کودک یک گلو در لبیک گفتن می شوند و حبل المتین حسین را به نام مهدی به جهانیان می شناسانند.

 

 

سعید مبیّن شهیر

دانشجوی دکتری تخصصی جامعه شناسی اقتصادی وتوسعه

و پژوهشگر حوزه اربعین

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.