تماس با ما
در صورت بروز هرگونه سوال یا مشکل میتوانید با ما در ارتباط باشید
در این فصل از سال، هوای شهر بوی عاشقی میگیرد. بوی اسپند و نوحه، کوچه به کوچه عطر کربلا را میپراکند و هر گوشه از این شهر، حرمی میشود از جنس دلتنگی. گوشهایم پر از صدای پای زائرانی است که در افق دور میشوند و قلبم، پرندهای است بیقرار که بالهایش را به دیوار قفس میکوبد. همه، بار سفر میبندند و میروند؛ یکی با پای پیاده، یکی با کولهبار عشق. و من، هر سال از دور، به این شور و شوق نگاه میکنم و در آن میان، شعلهای در سینهام روشن میشود؛ شعلهای که نه از سر ناتوانی، که از عظمت این شور است. گویا سهم من از این عاشقی، پیمانی از جنس فراق، در کنج این شهر و با قلبی است که هر لحظه بیشتر به سمت آن حرم میتپد.
این هجران، نه از سرِ بیهمتی است و نه از سرِ بیمیلی؛ دل که دارم، دلی که تمام بیقراریاش نشانه زندگی است. اما هر اربعین، این حسرت نرسیدن، تقدیری تکراری میشود. هجری دیرینه، هجری از یک سفر بینظیر. در خیالم، خود را در جاده نجف به کربلا میبینم، قدم به قدم با میلیونها عاشق، زیر سایه خورشید، در هوایی که عطر تربت میدهد. خستگیِ راه، با ذکر حسین (ع) شیرین میشود و هر قدم، گناهی را میشوید و دلی را پاک میکند. این خیال، زیباترین و مقدسترین بخش هر سال من است. در این مسیر خیالی، با هر عمود، خاطرهای میسازم، با هر موکب، مهمان میشوم و با هر نگاه به افق، منتظر گنبد میمانم. واقعیت تلخی است که هر سال، سایهاش بر دلم میافتد. من، دل به دریا زدهام، اما دریا به ساحل نیامده است. هر بار که به شوق سفر میافتم، واقعیت دستهای خالی و بضاعت اندک، چون دیواری بلند، جلوی راهم سبز میشود. گویا کربلا، برای عاشقی که دستش خالی است، تنها در همین خیال و دلنوشته ممکن است. این حسرت داشتن و نداشتن، غمِ نخواستن نیست؛ غمِ نتوانستن است. غمِ اینکه مسیر برای همه باز است، اما من از رفتن بازماندهام. مگر عشق، نیازمند بضاعت مادی است؟ مگر محبت، با پول قابل سنجش است؟ میدانم که این عشق، بیقید و شرط است و شاید این آزمون، محک این عشق ناب باشد.
میدانم که جای من در قلب این حرکت بزرگ است، اما قلبم در آنجاست و این تنِ تنها، هنوز در همین شهر است، در میان این هیاهوی تکراری. وقتی تصویر گنبد را میبینم، وقتی صدای “یا حسین” از بلندگوها به گوش میرسد، پردهای از اشک، چشمهایم را میپوشاند. هر لبیک “یا حسین” که میشنوم، بغضم را سنگینتر میکند و هر اشک، مرهمی است بر زخم دلم. این غم و این شوق، دو روی یک سکهاند؛ یک روی، غم فراق و روی دیگر، شوق وصال. وصالی که فقط در رؤیاهایم ممکن است.
اما این هجران، به من درسهایی هم داده است. درس صبر، درس دلدادگی، درس اینکه عشق به حسین (ع)، فراتر از مکان و زمان است. در شیمیِ عشق، خواندهام که گاهی تغییر فاز، تنها راهِ رسیدن به معشوق است و این بغض و این اشک، همان تغییر فازِ دلتنگیِ من است؛ از حالت سنگینِ حسرت به رهاییِ قطرهها. گویی قلبم با تو پیوندی ناگسستنی بسته، پیوندی که هیچ فاصله و هیچ فرمولی نمیتواند آن را از هم بگسلد. به من آموخته که یک زائر واقعی، کسی است که قلبش در کربلاست، حتی اگر پاهایش نتوانند. این دلنوشته، تمام سهم من از اربعین است، سوغاتی که با اشک و حسرت، از این فراق آوردهام. هر سال، وقتی زائران برمیگردند، با چشمانی پر از نور و دلی سیراب، من به آنها نگاه میکنم و میدانم که چه سفری داشتهاند. من از آنها روایت کربلا را میشنوم و در این شنیدن، خود را به آنجا میرسانم. هر یک از آنها برای من، سفیر عشق حسین (ع) هستند.
گاهی در این حسرت، به یاد جملهای ماندگار در وصف حضرت عباس (ع) میافتم. آنجا که ایشان در نوجوانی، مشتاق حضور در جنگ صفین بودند و مالک اشتر در پاسخ به او، با آن نگاه عمیق و حکیمانه گفت: “تو باید در شبهای تاریک صفین بمانی تا مهتابی شود.” این جمله به من یاد میدهد که نقش هر کس در این راه، متفاوت است. شاید سهم من هم، همین ماندن است؛ همین که در تاریکیِ شهر، مهتابی از دلتنگی شوم. شاید کربلای من، همینجاست… همین بغضی که در گلویم مانده، همین اشکهایی که برای همه عالم میریزم. اشکهایی که به یاد عطش کودکان و تشنگی سقا، به یاد کودکان مظلومی که در گوشه و کنار این جهان، در آتش جنگ و فقر میسوزند، جاری میشوند. این اشکها، به پاکیِ فراتاند و این دلنوشته، تنها صدای من است. صدای یک دلتنگ، یک عاشق بیپایان.
این بغض و این حسرت، تمام اربعین من است. شاید کسی عمق این سوزِ نهان را درک نکند، اما من با تمام وجودم میدانم که این فاصله، آزمونی است برای عشقِ بیکران. من هم یکی از زائران هستم، زائری که از دور، سلام میدهد و با قطرههای اشک، جادهای به سوی حرم میسازد. این دلنوشته، سهم من از اربعین است؛ روایتی از یک سفرِ نرفته، که امید دارم در پیشگاه لطف و رحمت الهی، پذیرفته شود.
مشخصات فنی اثر
۱. عنوان اثر: در آرزوی وصل
۲. نوع اثر: دلنوشته
۳. نام و نام خانوادگی صاحب اثر: محمدعلی شیوخی
۴. کد ملی صاحب اثر: 2283353998
۵. وضعیت تحصیلی: فارغ التحصیل
۶. نام دانشگاه: دانشگاه یزد
۷. رشته تحصیلی: رشته شیمی کاربردی
۸. تعداد کلمات: 833 کلمه
۹. موضوع اصلی :بیان حسرت و عشق به امام حسین (ع) از نگاه یک دلداده که با وجود دوری، پیوندی ناگسستنی با کربلا دارد.
۱۰. چکیده اثر: این دلنوشته، روایت عهد و پیمان نویسنده با حماسه اربعین است. در این اثر، به جای بیان صرف حسرت، قدرت و عمق عشقی به تصویر کشیده میشود که از محدودیتهای فیزیکی فراتر رفته و پیوندی عمیق و معنوی را میسازد. متن، تجلیگاه عشقی استوار است که در غیاب وصال، در قالب قلمی ساده و صادقانه، به حیات خود ادامه میدهد.
۱۱. پیام اصلی اثر: عشق حقیقی به اهل بیت (ع) نیازمند حضور فیزیکی نیست و از طریق صبر و دلدادگی نیز میتوان به مقام یک زائر واقعی رسید. این دلنوشته، سهم یک عاشق از اربعین است.
پویش سوغات اربعین با هدف به تصویر کشیدن راهپیمایی اربعین و نمایش اجتماع عظیم مسلمانان و خلق این رویداد جهانی در قالب های فیلم، عکاسی، کلیپ. شعر، دلنوشته و خاطره، خوشنویسی و نقاشی برگزار میگردد.
021-67641716
Culture@jdsharif.ac.ir
تهران، بلوار اکبری، کوچه شهید قاسمی، سازمان جهاددانشگاهی صنعتی شریف