روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

علی محمودیان هریس – 2025-09-03 20:57:53

دلنوشته اربعینی
وقتی اولین بار در پیاده‌روی اربعین قدم گذاشتم، فکر می‌کردم مقصد من فقط کربلاست؛ اما در هر قدم، چیزی تازه‌ای یاد گرفتم. اربعین برایم مدرسه‌ای شد که معلمش عشق حسین(ع) بود و شاگردانش مردمی از سراسر دنیا، با زبان‌ها و فرهنگ‌های متفاوت.
سوغات من از این سفر، دیدن دست‌های پینه‌بسته‌ی پیرمردی بود که کفش‌های زائران را واکس می‌زد، بی‌آنکه حتی اسمی از خودش بگوید. سوغات من، لبخند کودکی بود که یک لیوان آب خنک دستم داد و انگار تمام خستگی راه را شست. سوغات من، نگاه خیس مادر شهیدی بود که با صدای لرزان می‌گفت: «سلام ما را هم به حسین برسانید».
وقتی برگشتم، با خودم فکر کردم کاش بتوانم ذره‌ای از آنچه دیدم و حس کردم را در زندگی روزمره‌ام نگه دارم. کاش مهربانی بی‌منت، ایثار بی‌نام و نشان و عشق بی‌پایانی که در جاده‌های نجف تا کربلا جاری بود، در دل من هم ماندگار شود.
اربعین به من نشان داد که سوغات واقعی، نه در قاب عکس‌هاست و نه در خرید سوغاتی‌های مادی. سوغات اربعین، حال و هوایی است که انسان را به خودش برمی‌گرداند؛ یادآوری اینکه ما می‌توانیم با دل‌های ساده، با دستان باز و با عشق، جهان را جای بهتری کنیم.

دسته بندی