دلنوشته جاماندگان اربعین
دلم راه افتاده، اما پایم جا مانده…
میگویند بینالحرمین راهیست از زمین تا آسمان،
و من هر شب، میان بغض و اشک،
در خیال خود از نجف تا کربلا پیاده میروم.
نه توفیق قدم داشتم،
نه سهمی از غبار راه،
اما دل…
دل که جامی از عشق تو نوشیده،
چه میداند مرز و مسافت را؟
ما جا ماندهایم،
اما نه از عشق…
نه از حسین…
فقط از قافلهی زائران کربلا.
هر قدمی که عاشقی در آن مسیر برمیدارد،
ما با اشک، با دل، با آه،
شریک آن میشویم…
شاید که روزی،
دعای یک زائر، دلمان را هم به اربعین برساند…
فاطمه کمانکش
خمین