#تجربه
اشتباه بزرگ من این بود که با کفش نو راه افتادم. فکر میکردم بهتره کفش تازه باشه که سالم باشه، ولی روز دوم تاولها شروع شد. پشت پاهام میسوخت. هر چی چسب زدم، فایده نداشت.
یه موکب عراقی دیدم که روش نوشته بود «علاج الجروح». رفتم داخل، یه مرد مهربون زخمها رو تمیز کرد، پماد زد و گفت: «لازم تبدل الحذاء.» یعنی باید کفشت رو عوض کنی.
رفتم یه کفش ارزون خریدم از یه دستفروش، اون کفش ناجی من شد. از اون روز فهمیدم تو این سفر مهمتر از وسایل لوکس، وسایل راحتیه.
مجید ملک