روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

پروین جاویدنیا – 2025-08-25 04:34:01

»شرح دلدادگی»

 

نام تو دیر آشنای لحظههای شاعر است
آنکه زیر خیمهات سینه زن است و ذاکر است

آنکه هر ساله محرم با سیاهِ رخت خویش
عاشقانه اربعین پای پیاده عابر است

آنکه زیر پرچم سرخِ حسین بن علی)ع)
تا ابد میماند و این عاشقی را شاکر است

این منِ غم دیدهی شاعر صفت تا پای جان
هر کجا باشد به وقت روضههایت حاضر است

ایستادی تا جهان حیران بماند زینبا)س)
ایستادی و جهان این صحنهها را ناظر است

خوش به حال ماه که دور تو میگردد به عشق
خوش به حال ماه که هر شب به شوقت زائر است

زینبی و از تو گفتن سخت جان سوز است آه
در دل تاریک عالم شعله افروز است آه

 

این تو و یک کاروان داغ دیده تا ابد
هجر هفتاد و دو یارش را کشیده تا ابد

این تو و یک دختر بیطاقت دور از پدر
این تو و دردِ نفسهای بریده تا ابد

این تو و این مادران سوگوار و راه تلخ
این تو و این کودکان غم چشیده تا ابد

زینبی و کوه از صبر تو میپاشد هنوز
مادری با لالههای آرمیده تا ابد

زینبی و کاروان دلخوش به بودنهای توست
زینبی با درد عظمای رسیده تا ابد

دیدهای حتماً که حال خوش ندارد عالمی
دیدهای رنگ از رخ عالم پریده تا ابد

میشماری دختران را بار دیگر بیقرار
میشود اشکت میان بغضهایت آشکار

 

آسمان بی ماه خود غرق عزا شد عمه جان
پیکر خونین بابایم رها شد عمه جان

تازیانه میرسد از راه بر جان و تنم
گریههای دخترانه بیصدا شد عمه جان

از عمو داری خبر؟ سقای پرمهرم کجاست؟
جان سپردم دستهایش که جدا شد عمه جان

قول دادی که پرستاری کنی زخم مرا
باش خاطر جمع که دینت ادا شد عمه جان

گرچه زخمم تا ابد میماند و چرکین شود
امشب اما بودی و دردم دوا شد عمه جان

بود بابایم دلیل راه و مصباح الهدی
از چه رو دشمن سراسر بیحیا شد عمه جان؟

با رباب داغ دیده باز لالایی بخوان
زینب ای آرامش جان، ای صبور کاروان

 

لحن تو پیغمبرانه، خطبههایت حیدری
در بلاغت داری از یک شهر قطعاً برتری

باز میبالد به خود تا لب گشودی بیگمان
او که کرده عرش را با خون پاکش سروری

میکشی تا خاکِ ذلت دشمن غدار را
میکنی یک بار دیگر روی منبر رهبری

با سر نورانی بر نیزه عهدی بستهای
میکنی با صبر خود یک کاروان را خواهری

مادران دلتنگِ طفلاناند و بیتاب و توان
میکنی با زخمِ بر دل کودکان را مادری

چشمهای خسته را دریاب چون یک کاروان
از تو دارد عمه جان بیشک امید یاوری

دختری زار است زینب عمه جان کاری بکن
میرود خورشیدها بر نی عزاداری بکن

 

گرچه خونین دل شد اما ایستاد و خم نشد
ایستاد و چون نیاکانش اسیر غم نشد

گفت از حق و حقیقت در میان روضهها
پیش روی دشمنانش اقتدارش کم نشد

با دل بیتاب خود غیر از پرستاری نکرد
روی زخم کاروانِ غم به جز مرهم نشد

او که در این معرکه غیر از جفاکاری ندید
او که زیبا دید و دل زندانی ماتم نشد

با فرود خیزران بر روی لبهای امام
خون جگر شد خواهر اما چشمهایش نم نشد

مجلس نامردمان را زخم زد با خطبهاش
او علی شیر خدا بود و صدایش بم نشد

شرح این دلدادگی را گوش کن ای شهر درد
تا بدانی نور با ویرانهی ظلمت چه کرد

 

شعر پروین جاویدنیا

به حضرت زینب (س)

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.