روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

ابراهیم حسنلو – 2025-08-24 20:34:57

آیینی..اربعین و…

حالاکه روح خسته ام ازجنس شیدایی است
باورکنیدای مردم!این عاشق مسیحایی است

من قرنها؛اشک وغم وتنهایی ودردم
اصلابرای تو دلم را مبتلاکردم

عاشق که باشی لحظه هایت عین زیبایی است
چون صبحدم هرباردرحال شکوفایی است

جانت دمادم چشمه ی خورشیدخواهدبود
جام یقین ازخوشه ی تردیدخواهدبود

باری دلم بایدبرایت شعله ورباشد
همواره ازمقداردنیابیشترباشد

حالادلم حالادلم حالادلم حالا
آورده ام جانش دهی ای قبله ی دلها

آورده ام همواره باشددرپناه عشق
پیمانه اش را پرکند ازبارگاه عشق

سالی دگرجانی دگرپیمان دیگر
پرمی شودپیمانه ام باجان دیگر

لبیک یاخورشید!دوری دیگرآمد
دردوجنون وشوق وعشق ودلبرآمد

آورده ام دل را که پیمانش توباشی
پیمانه اش را پرکنی جانش توباشی

آشفته بازاری است سامانش توباشی
درشهرپرآشوب ایمانش توباشی

هرروزتو،تاروزگارانش توباشی
هرسال تو،تادورپایانش توباشی

آورده ام جانی که قربان توباشد
آورده ام جانی فقط آن توباشد

اینجادلم تنهاترین عاشق ترین است
بالحظه های ناب عشقت همنشین است

هربارمن هربارتو این بارهم تو
دلتنگی وداغ وغزل دیدارهم تو

این سینه را ازشوق پرکردم برایت
ازآب وآتش تاکه باشدمبتلایت

آورده ام جانی پرازغمها؛برایت
دلتنگی بسیاردنیارا؛برایت

ازآتش این دیوانه را پرکردم ای دوست
جانی تمام ازعاشقی آوردم ای دوست

ازآتش آوردم دلی مجنون برایت
یک سینه شوق ودردواشک وخون برایت

جانم غریب افتاده بودآوردم ای دوست
باعاشقی این عمرراسرکردم ای دوست

تنهاطبیب دردهای من تو خواهی بود
درزندگی یعنی دوای من تو خواهی بود

 

 

 

دسته بندی


3 نظر

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.