روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

نرگس قربانی – 2025-08-21 23:03:23

1
به بغض های فروخورده ی حسین سلام
به قلب از عطش آزرده ی حسین سلام
بر آن سری که سرآمد شد و به عرش نشت
به زخمواره ی نشمرده ی حسین سلام
به کودکی که جهان در گلوی او خشکید
به پاره ی تن پژمرده ی حسین سلام
به خواهری که دو خورشید را به دست گرفت
به داغ بر جگر آورده ی حسین سلام
بر آن قمر که به دندان کشید مشکش را
بر آن غلام سیه چرده ی حسین سلام
به زائران پیاده، مدافعان حرم
به عاشقان قسم خورده ی حسین سلام

2
حسین بی سر و سامان حسین بی یاور
نشسته درد و بلایش به جان این خواهر
زمینِ غرق به خون ، آسمانِ یک سر خون
ز عرش تا به زمین آتشی است پهناور
میان عاشق و معشوق یک قدم راه است
قدم گذاشت به میدان،کسی قدم با سر
کسی میان قدمگاه آفرین می گفت
پسر شبیه علی، مثل شیر جنگاور
حسین سرور آزادگان شد و برخاست
و لرزه ای به تن دشمنان نشست آخر
چکید قطره ی خونش به خاک و شعله کشید
و آسمان و زمین جمله گشت خاکستر
سری نشست به نیزه، به آسمان زل زد
و آسمان به خجالت گریست تا محشر

3
سرت را روی سجاده رها کردی و خون برخاست
نماز ظهر عاشورا به پا کردی و خون برخاست
عطش می ریخت از شمشیر و صحرا تیرباران شد
علیِ اصغرت را جان فدا کردی و خون برخاست
طنین العطش از آسمان ها سمت دریا رفت
تو صحرا را به دریا مبتلا کردی و خون برخاست
میان ماندن و رفتن،سرت می رفت و دل می ماند
تو در هر لحظه ای با عشق تا کردی و خون برخاست
هزاران لاله از صحرا به محشر رفت و بعد از آن
ملائک را به سمت کربلا کردی و خون برخاست
طنین عشق تو در سرزمین عاشقان پیچید
سرت را مرکز جغرافیا کردی و خون برخاست.

 

4
هنوز همهمه ها را به خاطرم دارم، صدای العطش و زجه های یک مادر
صدای حرمله و تیرهای پی در پی، صدای ضربه ی شمشیر و یک تن بی سر
بپیچ معجر خود را دوباره دور سرش، که زخم های سرش زیر روسری باشد
سری که هرچه عطش بود در خودش گم کرد، سری که زخم جهان را گرفته بود به بر
هزار سال صدایت تنیده در جانم، هزار تکه شده هر محرمت روحم
هزار زخم نشسته به پای هر علمت، هزار مرثیه جا مانده در گلوی بشر
قیام پشت قیام و نماز پشت نماز، ورق زدی همه ی صفحه های دوران را
تویی که مرکز اسطوره های دنیایی، تویی که کل جهان با تو می رسد به سحر

 

 

5
سنگ روی سنگ بند نشد، لرزه افتاد در دل عالم
عرش آنقدر گریست که باز، غرق در سیل شد دل آدم
ای تنت نبض آسمان و زمین، چشمهایت شکوه حضرت عشق
راس تو بر مدار می چرخد، کربلا را تو کرده ای اعظم
رمز هیهات منه ذله ی تان، بعد یک لحظه در جهان پیچید
ای که افتاده است بر خاکت، سیل اشک جماعتی نم نم
زنده ماندی و زندگی کردی، الحیات الشهید یعنی تو
در نفس های شهر نام شما، لب به لب چرخ میخورد کم کم
آه، یک شهر نه، که کل جهان، در رثای تو غرق خون شده است
بعد یک قرن، مثل روز نخست، باز بالا نشسته این پرچم

6
دلی که لک زده این روزها برای کسی
چقدر ملتمسانه نشسته پای کسی
کسی که بغض گرفته تمام راهش را
دوباره دیر رسیده به های های کسی
به بانگ العطش از کوره ها به در شده است
چقدر تشنه بماند کسی برای کسی
به چشم های غریبان و تشنگان سوگند
خدا دمیده به روح کسی هوای کسی
کسی که عشق گرفته تمام جانش را
و دستهاش علمدار هل عطای کسی
میان خون و شهادت اگرچه می غلطید
به دستهای قلم مانده پا به پای کسی

نرگس قربانی

 

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.