روز و
ساعت مانده تا اختتامیه پویش
انّا علی العهد

سهیلا صمدی موید – 2025-08-18 18:35:03

بسم الله الرحمن الرحیم

دلنوشته ای با عنوان جاماندگان اربعین:

امام حسین (ع) مهربونم؛ سلام. می خوام باهات حرف بزنم،حرفهایی که خیلی زیادن،ولی موقع نوشتن، قلم در برابر اونها کم میاره. نمیدونم از کجا و چه جوری شروع کنم. بهتره برم سراغ اصل مطلب. آره اصل مطلب: دلتنگتم. دلتنگ حرمی که هیچوقت ندیده ام. حتما می پرسی مگه میشه آدم چیزی رو که ندیده، حالا دلتنگش باشه؟ باید بگم آره میشه. برای منی که تو سن ۳۶ سالگی هستم و دوتا بچه دارم ولی هنوز زیارتت نصیبم نشده، میشه که دلتنگ بشم. دلم میخواد یه سال بیاد، منم با دوتا بچه هام،کنار همسرم، با پای پیاده بیام برای دیدنت.برای زیارتت.برای قدم زدن تو بین الحرمین. دخیل ببندم و زار زار گریه کنم. گلایه کنم که چرا انقدر دیر منو طلبیدی! پیش خودت نگفتی که شیعه من هوای بین الحرمین داره؟
نمیدونی وقتی ماه محرم میشه، بچه‌هام چقدر خوب برات عزاداری میکنن. بچه هایی که هنوز شناخت کاملی ازت ندارن . پسر ۷ ساله ام برات علم درست میکنه،نوحه میخونه و دختر ۲ساله ام پا به پای برادرش برات سینه میزنه
گفتم دخترم،یاد حضرت زینب(س) افتادم،چه خوب برات خواهری کرد و چه خوب برات مادری کرد.
میخواستم از مشکلاتم بگم،از آرزوهام،از نداشته هام. ولی دلتنگی همه چی رو پاک از یادم برد. بغض گلومو گرفته و چشمام پر از اشک شده. جمله رو کوتاه میکنم: امام حسینم،امام مهربونم ؛ از دلم خبرداری،از حرفهای نگفته ام خبر داری.

پس منو بطلب،همراه بچه ها و همسرم بطلب.تا بیام حرمت و اونجا یه دل سیر باهات حرف بزنم.
الهی آمین.

دسته بندی


ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.