تماس با ما
در صورت بروز هرگونه سوال یا مشکل میتوانید با ما در ارتباط باشید
• خاطره نگاری
راز دبه های زیر تخت :
ناگهان صدای کودکانه اش تمام اتاق را پر کرد : ((اصلا به تو چه، به تو چه، به تو چه؟؟؟))
کارد به استخوانش رسیده بود، تمام هفته را با مادر چانه میزد که (( بگذار به کربلا بروم، کار مهمی دارم….)) از مادر که نا امید شد ، درد دلش را پیش من آورد.
خودم میدانم که هرگز برایش خواهر خوبی نبوده ام. هیچوقت پای صحبتش ننشستم و تمام زندگی کودکانه ام با او در ستیز بودم…
چند روز پیش که زیر تختش را از دبّه و قمقمه های خالی پر کرده بود، من بودم که راپُرتش را به مامان دادم؛ باز هم طاقت ندارم غمش را ببینم…
با اندوه و مهربانی گفتم:
(( داداشی ما یتیم هستیم، پدر مرده… وضعمان بد است، بالاخره هر سفری باشد هزینه ای دارد؛ چرا اینقدر سماجت میکنی…))
کمی فکر کرد چه بگوید….
اشک در چشم هایش بازی میکرد!
زیر لب خیلی آرام گفت: ((دلم برای امام حسین (علیه السلام) تنگ شده…. )) بغضش ترکید.
جگرم آتش گرفت! خواهر طاقت ندارد غم برادرش را ببیند! یا زینب کبری(سلام اللّه علیها) چه کشیدی!؟
او را بدون هیچ مکثی در آغوش کشیدم….
+ میدانستی اگر از همین جا سلام کن، امام حسین (علیه السلام) میشنود…برای او فرقی ندارد ، همه عاشقانش را دوست دارد !
ـ نه باید حضوری بروم ، کار خیلی مهمی دارم
+چه کار مهمی عزیزم؟
یک لحضه به چشم هایم خیره شد،
انگار که میخواست راز مهمی را به من بگوید.
لبش را به گوشم نزدیک کرد:
ـ میخواهم داخل آن دبّه هایی که زیر تختم قائم کرده ام برای امام حسین (علیه السلام) آب ببرم…
پویش سوغات اربعین با هدف به تصویر کشیدن راهپیمایی اربعین و نمایش اجتماع عظیم مسلمانان و خلق این رویداد جهانی در قالب های فیلم، عکاسی، کلیپ. شعر، دلنوشته و خاطره، خوشنویسی و نقاشی برگزار میگردد.
021-67641716
Culture@jdsharif.ac.ir
تهران، بلوار اکبری، کوچه شهید قاسمی، سازمان جهاددانشگاهی صنعتی شریف