بیامان از مرز مهران غرق ماتم میدوم
جاده را تا کربلا با اشک نمنم میدوم
آنکه جا ماند از زیارت، ظهر عاشورا منم
در قضای کاهلیهای محرم میدوم
گرچه روز اربعین باید پیاده رفت و رفت
من برای پایبوسی سوی همدم میدوم
چلچراغ اشکهایم یکبهیک روشن شدند
از سیاهی رو به نور لعل خاتم میدوم
اربعین یعنی گذار از زخمها با آبله
زخمیام در جستجوی رحم و مرهم میدوم
شاعران موکب به موکب در صف چای و دهین
من به شوق دیدن شعر مجسم، میدوم
هر کسی قول و قراری میدهد پای عمود
قول من یک چله و پرچم به دستم … میدوم
سمیرا یکه تاز
استان مرکزی