سفر اربعین، سفریست بینیاز از چمدان؛
جادهای که نه آغازش در گامهاست، نه پایانش در مقصد. سوغات این مسیر، نه شیء است و نه سوغاتی در معنای متعارف، بلکه تجربهایست متبرک، که در لایههای پنهان روح مینشیند و خاموش اما ژرف، آدمی را دگرگون میسازد. در آن مسیر پرغبار و آفتابخورده، میان عطر نان تازه و چایِ دودی موکبها، من با حقیقتی آشنا شدم که سالها از آن غافل بودم؛ کرامت انسان در خدمتِ بیمنت. هر لیوان آب، هر لبخند خسته، و هر پا که بهامید وصال پیش میرفت، تلنگری بود بر خودخواهیهای روزمرهام. مردمانی را دیدم که از نداشتهشان میبخشیدند؛ با چشمانی روشنتر از طلوع کربلا و دستانی گشادهتر از وسعت دشت. سوغات اربعین من، نه تسبیحی عقیق بود، نه پرچمی سیاه، بلکه یک آینه بود؛ آینهای که در آن، چهرهای را دیدم که باید باشم، نه آنکه هستم. بازگشت از این سفر، نه بازگشت بود، که آغازِ فهمی تازه بود. فهمی که حالا در سکوتِ شبانهام، در نگاه به پیرمرد دستفروش، در گذشتن از خود برای دیگری، خودش را نشان میدهد. و این است سوغات اربعین من؛ تجربهای که شکلِایمان گرفت، و تجلّیِ خدمت شد..
نام و نام خانوادگی:محمد حسین آریان پور
رشته :مهندسی عمران
دانشگاه بوعلی سینا