بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:اشعارعاشورا
Subject: Poems of Ashura
شاعر:مهردادبرون
شاعر41ساله دارای لیسانس فناوری اطلاعات ازدانشگاه جامع لوله سازی اهواز
اشعارعاشورای حسینی
مداحی عاشورا, اشعار روز عاشورا
زمین و آسمان کربلا شد وصل با آتش
میان خیمه ها پیچید بی شرمانه تا آتش
به همراه عطش راه تو را از چار سو بستند
تمام سنگها سر نیزه ها و زخم با آتش
تو در یک سوی میدان اشتیاق مرگ هم با تو
و در آن سوی دیگر لشکر و یک کربلا آتش
به جز آتش چه کس می کرد یاری کودکانت را
نمی شد با غریبان گر به صحرا آشنا آتش
و بودی آن چنان تنها که در آن ظهر خون آلود
پی غم خواری تو شعله ور شد هر کجا آتش
نمی پرسی چگونه خواهرت مردانه پیموده است
مسیر خیمه تا گودال و از گودال تا آتش!؟
چه می شد خشک می شد دستهای فتنه آن قوم
همانهایی که می بردند سوی خیمه ها آتش
اشعار ويژه عاشورا, روضه عاشورای حسینی
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفـت تا گـیرد بـرادر را عنان
سیل اشکش بـست بر وى راه را
دود آهش کرد حـیران شـاه را
در قفاى شاه رفتى هـر زمـان
بانگ مهلا مهـلااش بر آسمـان
کاى سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لختى سبک تر زن رکاب
تا ببـوسم آن رخ دلـجـوى تو
تا بـبویم آن شـکـنج مـوى تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشه چشمى بدان سو کرد بـاز
دید مشکین مویى از جنس زنـان
بر فلک دستى و دستى بر عـنان
زن مگـو مرد آفرین روزگـار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبـین
زن مگو دست خدا در آسـتـین
مداحی عاشورا, اشعار روز عاشورا
بر روی شــن، جز ردپای ســـرخ خــنـجر نیست
جز نـــغمههایی مانده از آوای پــــرپـــــر نیست
آن ســــو: نگـــــاه مادری بـــیتاب فــــــرزندی
این سو: یتیمی خفته با دستی که دیگر نیست
منبر نشین نیزه است آیا که میخواند…
آیا ظهوری تازه از وحی پیمبر نیست؟!
باد، عاشقانه، مو به مو سر را نوازش کرد
آیا نسیم شعلههای آه خواهر نیست؟!
«ای قطرههای خون، سفیران گلوی تو
باید ببوسم حنجرت را گر چه مادر نیست»
لبهای سر انگار نجوا میکنند آرام:
«خواهر… برو… هر چند این رسم برادر نیست»
خواهر، اسیر شعلهی لبهای تفدیده است
در سایهی آتش، سفر کردن میسر نیست
اشعار روز عاشورا
###اشعار روز عاشورا###
بتاب ای مه که زینب دل غمین است
پریشان دل ز مرگ شاه دین است
بتاب ای مه رقیه دل کباب است
ز مرگ باب خود در پیچ و تاب است
بتاب ای مه تو بر گلهای زهرا
که پرپر گشته در این دشت و صحرا
بتاب ای مه که اندر پای گلها
فتاده باغبان از جور اعدا
بتاب ای مه که اندر شور و شینم
پریشان دل من از مرگ حسینم
###اشعار روز عاشورا###
بتاب ای مه که بینم کودکانم
سرشک غم رود از دیدگانم
خداحافظ حسین با وفایم
که من عازم سوی شام بلایم
تویی در کربلا بی یار و تنها
من اندر شام غم بی آشنایم
بروی نی سرت از کوفه و شام
بود هم مونس و هم رهنمایم
ترا امشب نگهبان ساربان است
من اندر کوفه در بند بلایم
###اشعار روز عاشورا###
قتیل کربلا را دوست دارم
ذبیح بالقفا را دوست دارم
من از زوار دشت کربلایم
عزیز مصطفی را دوست دارم
قسم بر آب آب کودکانش
شهید نینوا را دوست دارم
اگر چه شیعه خوبی نباشم
گل خیر النسا را دوست دارم
###اشعار روز عاشورا###
چه خوب است روز عاشورا بمیرم
که من خون خدا را دوست دارم
به والله به والله و به والله
حسین سر جدا را دوست دارم
خدایا قاری قرآن زینب
به روی نیزه ها را دوست دارم
به حق آخرین فریاد مولا
امید خیمه ها را دوست دارم
قسم بر یاس و گلهای شقایق
نسیم کربلا را دوست دارم
گردآوری مهردادبرون