به نام خدا
کولهبار دلتنگی بر دوش جاماندگان اربعین حسینی
نامش را «پیادهروی جاماندگان» گذاشتهاند؛ نامی که وقتی بر زبان جاری میشود، بغضی در گلوی عشاقالحسین میکارد. جاماندگانی که دلهایشان 40 روز در تب و تاب حسین(ع) سوخته؛ اما زمانه آنها را از دیدار معشوق بازداشته است. کاروان جاماندگان همچون سالهای گذشته از ساعات آغازین صبح اربعین، در مسیرهای منتهی به گلستان شهدا قدم میگذارند. از عمودهای طریقالحسین خبری نیست؛ اما موکبهای بسیاری برپاست و خیل عظیم عاشقانی که کولهباری از دلتنگی و عشق بر دوش دارند درحال عبورند.
قدم زدن در مسیر جاماندگان حالوهوای خود را دارد. گامهای نخستین را که برمیدارم، فرازی از زیارت ناحیه مقدسه در ذهنم تداعی میشود: «اگر زمانه مرا به تأخیر انداخت و مقدرات الهی مرا از یاری تو بازداشت، صبح و شام بر تو گریه میکنم و به جای اشک برایت خون میگریم». ناحیه مقدسه اگرچه سوز فراوان دارد و قلب را درهم میفشارد؛ اما از زبان مهدی موعود(عج) است و یادآور این مطلب که حتی جاماندگان نیز میتوانند خود را به سفینةالنجاة رسانده و در پرتو مهر حسین(ع) سکنی بگیرند.
موکبها هرآنچه در توان دارند برای پذیرایی از عزاداران دریغ نمیکنند؛ از سینیهای شربت و آب که بر دستان کوچک و بزرگ در پی سیراب کردن جمعیت جابهجا میشوند تا خوراکیهای متنوع و واکس زدن به کفشها، همه و همه در مسیر پیادهروی به چشم میخورد. در میان انبوه مشکیپوشان، رنگینکمانهای زیبایی نیز در جایجای خیابان چشمنوازی میکند. همانجا که عدهای با شلنگی در دست، عشاقالحسین را به خنکای آب مهمان میکنند. وجود پلاکاردهایی در حمایت از غزه و شمایل کودکان در کفن نیز یادآور مظلومیت مردم فلسطین است که از زبان لشکر حسینی فریاد میشود. هرچه مینگرم زیبایی این مسیر، کم از طریقالحسین ندارد. به مقصد که میرسم گویی شهدا به رسم ادب، دست بر سینه گذاشته و خستگی مسیر را به لبخندی مهمان میکنند. آنها زندهاند و فضای ملکوتی گلستان شهدا و روح جاری در عکسهایشان گواه این مطلب است. میگویند هرآنکس که عشق را جستوجو کند، او را مییابد؛ اما مدار عشق حسین(ع) جور دیگریست. ما در پی او بودیم و او پیش از قدم گذاشتن در مسیر ما را خوانده بود.